جمعبندى:
اگر تصريح كند به نكاح يا وصايت عام باشد در اين صورت وصى مىتواند در امر نكاح
دخالت كند.
44 ادامه
مسئله 10 ..... 29/ 8/ 79
بقى هنا
شىء: آيا وصى ولايت بر مجنون دارد؟
جنون يا متصل
به صغر است كه از بچگى ديوانه بودهبلغ فاسد العقل، و يا اينكه بعد از بلوغ فاسد
العقل شده است، اين قسم نيز خود دو قسم است: در حيات اب مجنون شده است (پسر عاقلًا
بالغ شده و بعد از بلوغ در حيات اب مجنون شد) و يا اين كه پدر كه زنده بود بچه
عاقل و بالغ بود و بعد از ممات پدر فاسد العقل شده، پس مجموعاً سه قسم است. امام
اسمى از مجنون نبرده است.
نكته: مباحثى
كه در مورد مجنون داريم نه فقط براى نكاح، بلكه براى ابواب مختلف است و ريشههاى
بحث در اينجا حل مىشود.
اقوال:
مرحوم محقق
يزدى در عروة مىفرمايد:
و للوصى ان
يزوّج المجنون [1] (وصى ولايت بر مجنون دارد، بدون اينكه تفصيلى
دهد) ولى از كلمات ديگران استفاده مىشود كه ولايت وصى بر مجنون براى قسم اوّل است
(من بلغ فاسد العقل).
مرحوم صاحب
جواهر مىفرمايد:
للوصىّ أن
يزوّج من بلغ فاسد العقل (غير فاسد العقل را نمىگويد) اذا كان به ضرورة الى
النكاح (نياز به نكاح داشته باشد) بل نفى بعضهم الخلاف عن ثبوتها فى ذلك (مسأله
اجماعى است كه وصى ولايت بر مجنون بالغ فاسد العقل دارد) بل عن ظاهر الكفاية
الاجماع عليه [2]. ظاهر عبارت جواهر اين است كه محل بحث جنون متصل
است.
مرحوم آية
اللَّه حكيم در مستمسك وقتى به شرح كلام عروة مىرسد مىفرمايد كلام عروه مطلق است
در حالى كه ظاهر كلام اصحاب اختصاص ولايت وصى به جنون متصل است.
از مجموعه
گفتگوها استفاده مىشود كه در جنون متّصل بحثى نيست؛ ولى در جنون منفصل بحث و تأمل
است؛ زيرا نسبت به خود اب و جد هم بحث است كه آيا بر مجنون منفصل ولايت دارند يا
نه؟
بعضى
مىگويند حتّى اب و جد هم ولايت ندارند و بايد سراغ حاكم شرع رفت پس وقتى پدر
ولايت ندارد وصى پدر به طريق اولى ولايت ندارد.
دليل:
در اين مسأله
نصّ خاصّى نداريم، ما هستيم و مقتضاى قواعد و اصل هم عدم ولايت است بايد ديد دليل
بر ولايت چيست؟ از همان راهى كه در وصى بر صغار داشتيم راه را در مجنون طى
مىكنيم.
الف- جنون
متصل به صغر:
پدرى از دنيا
مىرود و مجنونى دارد وصيت مىكند و قيّمى براى او قرار مىدهد اگر ظاهر وصيت عام
باشد وصى، جانشين اب مىشود و بايد سرپرستى اموال و ازدواج او را بكند هم به حكم
بناء عقلا و هم به حكم «فَمَنْ بَدَّلَهُ بَعْدَ ما
سَمِعَهُ ...» و يا اگر وصيّت هم عام نبود در صورتى كه موصى به امر نكاح، تصريح
كند، وصىّ جانشين اب مىشود.
ب- جنون
منفصل:
گاهى در حيات
پدر است و گاهى بعد از حيات پدر، ابتداءً بايد ببينيم كه پدر بر مجنون منفصل ولايت
دارد يا نه؟ مشهور فقهاء اين است كه پدر بر مجنون منفصل ولايت ندارد و حاكم شرع
ولى اوست كه البتّه خلاف سيره عقلا است. اگر بچّهاى در خانوادهاى ديوانه شد چه
كسى بايد او را سرپرستى كند؟ آيا جاى تعجّب نيست، اگر با وجود پدر به حاكم مراجعه
شود؟ بله اگر ديوانهاى زنجيرى باشد كه نتوان او را نگهدارى كرد در اين صورت به
دولت مراجعه مىشود پس بنا به سيره عقلا پدر بايد او را نگهدارى كند، حالا كه پدر
مسئوليّت دارد مىتواند همين را به وصىّ منتقل كند. كسانى كه قائل به ولايت وصىّ
در جنون منفصل نشدهاند در پدر هم قائل به ولايت نبودهاند. و امّا اگر جنون
منفصل، بعد ممات الاب باشد، در اين صورت اگر وصايت عام بوده، عمومش شامل اينجا
مىشود، يعنى اگر گفته است اين بچههاى من تحت سرپرستى توست حتّى اگر بعد از مردن
من ديوانه شوند، در اين صورت وصىّ ولايت دارد، پس ولايت وصىّ بر جنون منفصل بعد
ممات الاب فرع بر اين است كه وصايت عام باشد.
جمعبندى:
وصىّ بر صغير و مجنون ولايت دارد به اقسام سهگانه جنون، منتهى مجنون و صغيرى كه
نكاح برايشان ضرورت داشته باشد.
[مسأله 11: (ولاية الحاكم فى النكاح)]
45 مسأله 11
(ولاية الحاكم فى النكاح) ..... 30/ 8/ 79
مسألة 11:
«ليس للحاكم ولايةٌ فى النكاح على الصغير ذكراً كان أو أنثى مع فقد الاب و الجد
(اب و جد باشد بحثى نيست كه حق ندارد در صورت نبودن هم حقّى ندارد)،
و لو اقتضت الحاجة و الضّرورة