از بتپرستان سؤال مىكنيم: به چه دليل اين بتها را شريك خدا قرار داديد و عبادت كرديد؟
و از معبودان نيز مىپرسيم: به چه سبب شما معبود واقع شديد، و يا تن به اين كار داديد؟
در اين هنگام شريكانى را كه آنها ساخته بودند، به سخن مىآيند «و مىگويند: شما هرگز ما را پرستش نمىكرديد» «وَ قالَ شُرَكاؤُهُمْ ما كُنْتُمْ إِيَّانا تَعْبُدُونَ».
شما در حقيقت، هوى و هوسها و اوهام و خيالات خويش را مىپرستيديد، نه ما را، و از اين گذشته، اين عبادت شما نسبت به ما نه به امر و فرمان ما بوده و نه به رضايت ما، و عبادتى كه چنين باشد در حقيقت عبادت نيست.
***
پس از آن، براى تأكيد بيشتر مىگويند: «همين بس كه خدا گواه ميان ما و شما است، كه ما به هيچ وجه از عبادت شما آگاه نبوديم» «فَكَفى بِاللَّهِ شَهيداً بَيْنَنا وَ بَيْنَكُمْ إِنْ كُنَّا عَنْ عِبادَتِكُمْ لَغافِلينَ». «1»
در اين كه منظور از بتها و شركاء در آيه فوق چه معبودهائى است، و اين كه چگونه آنها چنين سخن مىگويند، در ميان مفسران گفتگو است:
بعضى احتمال دادهاند: منظور، معبودهاى انسانى و شيطانى، و يا از فرشتگان است، كه داراى عقل و شعور و ادراكند.
ولى با اين حال خبر ندارند كه گروهى آنها را پرستش مىكنند؛ به خاطر اين