به بندگان خود احسان مىكند، ولى بيشتر مردم، شكر او را به جا نمىآورند» «إِنَّ اللَّهَ لَذُو فَضْلٍ عَلَى النَّاسِ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لايَشْكُرُونَ».
نه تنها اين گروه، بلكه همه انسانها مشمول الطاف و عنايات و نعمتهاى اويند.
***
نكتهها:
1- آيا اين ماجرا يك حادثه تاريخى بوده يا تمثيل است؟
آيا آنچه در داستان فوق آمده، يك حادثه واقعى تاريخى است كه قرآن به طور سربسته به آن اشاره كرده، و شرح آن در روايات آمده است و يا از قبيل ذكر مثال براى مجسم ساختن حقايق عقلى، در لباسهاى حسّى است؟
از آنجا كه سرگذشت مزبور جنبههاى غير عادى دارد، و هضم آن براى بعضى از مفسران مشكل شده از اين رو وقوع چنين حادثهاى را انكار كردهاند و منظور از آيه را تنها يك «مثال» شمردهاند كه حال جمعيتى را شرح مىدهد كه در پيكار و مبارزه با دشمن سستى مىكنند و به دنبال آن شكست مىخورند، و سپس درس عبرت گرفته و بيدار مىشوند و نهضت و مبارزه را از نو شروع مىكنند و سرانجام پيروز مىگردند.
طبق اين تفسير، جمله مُوتُوا: «بميريد» كه در آيه آمده، كنايه از شكست به دنبال سستى و ركود است و جمله أَحْياهُمْ: «خداوند آنها را زنده كرد» اشاره به آگاهى، بيدارى و به دنبال آن پيروزى است.
بر اساس اين تفسير، رواياتى كه در اين زمينه وارد شده و آن را به صورت يك حادثه تاريخى تشريح مىكند، رواياتى مجعول و اسرائيلى است!
اما بايد گفت: گر چه استفاده مسأله «شكست» و «پيروزى» به دنبال