responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : فرهنگ عقايد و مذاهب اسلامى نویسنده : سبحانی، علیرضا    جلد : 2  صفحه : 78

مواردى به كار مى رود كه اصولا در آن مورد، جلوس واستقرار مفهومى ندارد، مثلا آنگاه كه رشد انسان وگياه به حد كمال رسيد، عرب مى گويد:((فَاسْتَوَى عَلَى سُوْقِهِ))(فتح/29).

(كشت وزرع به حد كمال رسيد).

ودرباره انسانى كه به قلّه جوانى رسيده، مى گويد: «استوى الرجل» يعنى از نظر جوانى به مرحله آخر رسيد.

عرب، به انسان صحيح وسالم مى گويد: «السوىّ» وآنگاه كه كار او، رو به راه گرديد وموانع بر طرف شد، مى گويد: «استوى لفلان امره» وآنگاه كه كسى بر سرزمينى تسلط يافت، مى گويد: «استوى فلان على الملك».

شاعر مى گويد:

قد استوى بشر على العراق *** مـن غيـر سيـف ودم مهـراق

«بِشر، بدون شمشير وخون ريزى بر عراق دست يافت».

وبه همين جهت، گاهى كلمه علو، همراه كلمه استوى به كار مى رود، چنانكه مى فرمايد:

ولمّا عَلَونا واسْتوينا عَليهم *** تَركْناهم مرعىً لنسر وكاسر

آنگاه كه بر آنان برترى يافتيم، سرزمين آنان را به مرغزارى براى كركس ولاشخور مبدّل ساختيم.

از تتبع وبررسى موارد استعمال، مى توان گفت كه «اِسْتَوى» يك معنى بيش ندارد وآن علو واستيلا وارتفاع است واگر در مورد كشتى وانسان به كار مى رود، براى آن است كه انسان سوار بر اين مركب، نوعى علو واستيلا بر آن دارد واگر در مورد قرار گرفتن كشتى نوح بر كوه جودى به كار رفته است، از آن روست كه كشتى، برترى

نام کتاب : فرهنگ عقايد و مذاهب اسلامى نویسنده : سبحانی، علیرضا    جلد : 2  صفحه : 78
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست