responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : فرهنگ عقايد و مذاهب اسلامى نویسنده : سبحانی، علیرضا    جلد : 2  صفحه : 300

حَسَدوا الفتى إذ لَم ينالوا سعيه *** فالقوم اعداء له وخصوم

«آنان بر آن جوانمرد رشك بردند، زيرا به پايه كمالات او نمى رسيدند، از اين رو، اين گروه، دشمنان وبدخواهان او هستند».

آنگاه نوشت: والله اعلم وامضاء كرد.

گذشته از حسد ورشك كه در اين شعر به آن اشاره شده، پايين بودن سطح معلومات در ميان مخالفان، عامل ديگرى بود كه بر دشمنى آنان مى افزود، از اين جهت،«سيف الدين آمدى» چاره اى جز اين نديد كه مصر را به عزم دمشق ترك گويد، وى پس از ورود به آنجا، به عنوان مدرس مدرسه عزيزيّه انتخاب شد، در اين نقطه نيز، كوته فكران، با او به مخالفت برخاسته، واو را به آنچه كه در مصر به او نسبت داده بودند، متهم ساختند. سرانجام، او خانه نشين شد وپس از اندى، در سال621، بدرود حيات گفت، وبالاى كوه«قاسيون» به خاك سپرده شد[1].

ذهبى، از سبط بن جوزى، چنين نقل مى كند: «در زمان او در اصول دين واصول فقه وعلم كلام كسى به پايه او نمى رسيد، ولى فرزندان عادل شاه او را احترام نميكردند، زيرا معروف بود كه او به دانشهاى يونانى ومنطق مى پردازد.

هر گاه بر«معظم»، وارد مى شد، معظم، براى احترام به پا نمى خاست، مع الوصف او براى تدريس در مدرسه عزيزيه منصوب گشت. وقتى عادل شاه در گذشت، جانشين او شريف، او را از تدريس در مدرسه بر كنار كرد، ودستور داد كه در مدارس اعلام كنند، هر كس جز تفسير وفقه درس بگويد، وسخنان فلاسفه را بازگو كند، او را از شهر بيرون مى كنند. از اين جهت، سيف الدين خانه نشين شد ودر خانه خود مرد وبالاى كوه قاسيون به خاك سپرده شد».


[1] ابن خلكان، وفيات الاعيان، 3/293 ـ 294، به شماره 432.

نام کتاب : فرهنگ عقايد و مذاهب اسلامى نویسنده : سبحانی، علیرضا    جلد : 2  صفحه : 300
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست