نام کتاب : فرهنگ عقايد و مذاهب اسلامى نویسنده : سبحانی، علیرضا جلد : 2 صفحه : 293
همگى از گروه كراميه بودند، به گريه افتادند واز مردم كمك خواستند. مردم نيز تحريك شدند وفتنه، شهر را فرا گرفت. سلطان غياث الدين، از جريان آگاه شد، فتنه را خواباند وبه مردم نويد داد كه رازى را از شهر بيرون مى كند[1].
چنين محيط مملو از عداوت، سبب شد كه رازى، هرات را ترك كند وپس از مدتى، به امر سلطان، باز به هرات بازگشت وسپس هرات را به عزم خراسان ترك گفت ونزد سلطان خوارزمشاه، مقام وموقعيتى به دست آورد.
شخصيتى كه بيشتر عمر خود را در معقول صرف نموده، نمى تواند در آخر زندگى، همه دانشهاى خود را ناديده بگيرد وآنها را ضلال وگمراهى به حساب آورد. از اين جهت، برخى از اشعارى كه به وى نسبت داده اند، ممكن است ساخته مخالفان فلسفه وكلام باشد. اينك برخى از اين اشعار را مى آوريم: