حيات دانستهاند و آدمى به وسيله آن احساس مىكند و حركت ارادى دارد.
فهميدن،
تصور كردن، تصميم گرفتن، عشق ورزيدن، تنفّر داشتن و از اين قبيل، همه به روح
مربوطاند (الميزان، 10/ 118؛
تفسير نمونه، 12/ 255).
معانى
روح در قرآن:
قرآن
كريم از كلمه «روح» معانى متعدّدى را اراده كرده است كه عبارتاند از: الف. روح
مقدّسى كه پيامبران (ع) را براى اداى وظيفه الهىشان يارى مىكند (بقره/ 253)؛ ب.
نيرويى معنوى و الهى كه مؤمنان را پشتيبانى مىكند (مجادله/ 22)؛ ج. فرشته وحى كه
«امين» نيز خوانده مىشود (شعراء/ 193)؛ د. فرشته بزرگى از فرشتگان خاص خدا يا
مخلوقى برتر از فرشتگان (قدر/ 4؛ نبأ/ 38)؛ ه. قرآن و وحى (شورى/ 52)؛ و. روح
انسان (اسراء/ 85؛ سجده/ 9؛ حجر/ 29).
نخستين
نكته درباره روح انسانى اين است كه حقيقت آن بر ما پوشيده است.
خداوند
در قرآن كريم فرموده است كه دانش آدمى از روح بسى اندك است (إسراء/ 85). نقص دانش
بشرى و تفاوت بنيادى روح و جسم و مأنوس بودن انسان با جهان مادّه، موجب شده است كه
راه يافتن به حقيقت روح براى او ناممكن نمايد. روح، حقيقتى ماوراى طبيعى است و
فعّاليّت او با فعّاليت موجودات مادّى متفاوت است؛ هر چند همواره با جهان مادّه در
ارتباط است (تفسير نمونه، 12/ 252). در روايات
بزرگان معصوم (ع) نيز آمده است كه روح از عالم ملكوت است (بحارالانوار، 58/ 42) و از اين رو، مىتواند به مرتبت برتر از فرشتگان دست يابد
(نور الثّقلين، 3/ ص 215 و 216). ارتباط
روح با بدن، به گونه حاكميّت و تصرّف است.
خداوند
جسم آدمى را از گِل آفريد (مؤمنون/ 12) و سپس از روح خويش در آن دميد.
روحى
كه با نفخه ربوبى (ص/ 72؛ سجده/ 9) در بدن آدمى دميده شد، شايسته آن است كه معيار
انسانيّت انسان شود و بدن را در تأثير خويش گيرد و خودِ راستين و شخصيّت حقيقى
آدمى را برسازَد. در روايات شيعه آمده است كه روح همچون جسمى لطيف است كه با
كالبدى ستبر به نام بدن پوشانيده شده است (بحارالانوار، 58/ 34). روح با بدن نمىآميزد و بر آن اتّكا ندارد؛ بلكه بدن را در
ميان مىگيرد و بر آن احاطه دارد (همان، 58/ 40). با مرگ