داده و به صورت انسانى درآمده است و رضا داده است كه او را به صليب
كشند و بدين سان گناه آدمىزادگان به آمرزش رسد (خلاصة
الاديان، 162 و 163).
رسميّت
مسيحيّت:
تا
زمانى كه مسيحيت فرقهاى يهودى به شمار مىرفت، دولت روم توجهى به آن نداشت و
مسيحيان در عقيده خويش آزاد بودند. با گسترش دين مسيح و آشكار شدن آن به صورت دينى
جديد با سخنانى نو، دولت روم برآشفت و مسيحيت را غير قانونى خواند و بر مسيحيان
سخت گرفت.
سرانجام،
قسطنطنين كبير(Constantine the Great) در سال 313 م. به مسيحيت گرويد و با فرمانى، آزادى اين آيين را
اعلام كرد و بدين سان، مسيحيت كيش رسمى دولت روم شد. در اين هنگام، اختلافات كلامى
ميان بزرگان مسيحيت رخ نمود.
آريوس
(336- 256 م.) حضرت مسيح را مخلوق دانست و مغضوب كليسا گشت.
قسطنطنين
براى حل اختلافات، نمايندگانى را از مسيحيان جهان گرد آورد و به سال 325 م. شورايى
را سامان داد كه آن را «شوراى نيقيّه» مىخوانند. اين شورا، تثليث را به عنوان
اعتقاد رسمى مسيحيت معتبر شمرد و اناجيل چهارگانه را به رسميت شناخت. از آن پس، شوراهاى ديگرى نيز بر پا شد كه مصوبات
آنها را «قانون شرع» مىگويند (همان، 174 و 175).
شعائر
هفتگانه:
در
باور مسيحيان، مسيح كه از مردگان برخاست، ميان مردمان مسيحى زيست مىكند و همراه
آنان است و به همان كارها مشغول است كه در فلسطين مىكرد: تعليم و دعا و خدمت و
شفاى بيماران. كارهاى غير آشكار مسيح (ع) در زندگى كليسايى از گذر آيينها آشكار
مىگردد. چون فردى مسيحى در آيينى شركت مىجويد، ايمان دارد كه با اين عمل، به
ملاقات مسيح (ع) مىرود.
تقريباً
همه مسيحيان به شعائر تعميد و عشاى ربانى اعتقاد دارند. مسيحيان كاتوليك و ارتدكس،
پنج آيين ديگر نيز بر اينها افزودهاند و به هفت آيين پاىبندند.
فرقههاى
پروتستان در شمار شعائر اختلاف دارند و برخى كليساهاى پروتستان مانند كويكرها هيچ
يك از آنها را نمىپذيرند.