انسان با وحدت عددى و اينكه موحّدان كوشيدهاند خدايان متعدّد را نفى
و خداى واحد را اثبات كنند، شبهه عددى بودن وحدت خداوند را القاء كرده است.
مراد
از وحدت در آثار و گفتار حكيمان بزرگ يونان و مصر و نيز فيلسوفان بعدى، همان وحدت
عددى است. حتى بوعلى سينا در شفا
نيز بر اين معنا تأكيد كرده است. متكلّمان و مفسّران مسلمان نيز به وحدت حقّه راه
نبردهاند و به ژرفاى معارف قرآن نرسيدهاند. تنها در روايات امير مؤمنان (ع) و
اهل بيت پيامبر (ع) بدين حقيقت اشارت رفته است. در آثار فيلسوفان مسلمان از قرن 10
به بعد است كه اين موضوع به چشم مىآيد و البتّه آنان اعتراف كردهاند كه اين
حقيقت را در روايات اميرمؤمنان (ع) بازيافتهاند (الميزان، 6/ 86- 105).
تثليث: گونهاى شرك و از باورهاى بنيادى مسيحيّت تحريف شده است.
بنابراين
آموزه، خداوند در همان حال كه واحد است، سه تن است: خداوند پدر، خداى پسر- يا حضرت
مسيح (ع)- و روح القدس. اين سه تن را «اقانيم سه گانه» گويند. اينكه چگونه خداوند
در عين يگانگى سه تن است، براى آن تبيين و توجيه روشنى به دست نمىدهند. از نظر
آنان، عقل را راهى بدين امر نيست و تنها بايد بدان ايمان آورد. متكلّمان مسلمان در
ردّ تثليث گفتهاند: اگر هر يك از اين سه را وجودى مستقل باشد، به معناى آن است كه
خداوند مثل و مانند دارد، و اگر هر سه داراى وجودى مستقل نباشند، مركّب بودن ذات
خداوند لازم مىآيد، و هر دو احتمال با توحيد ذاتى ناسازگارند. بنابراين، تثليث
گونهاى شرك در ذات خداوند است (محاضرات فى الالهيات، 54 و 55).
ب.
توحيد صفاتى:
به
معناى يگانگى ذات و صفات خداوند است. صفات خداوند، حقايقى غير از ذات نيستند تا
ذات خدا بدانها اتّصاف يابد؛ بلكه صفات خدا، عين يكديگرند و عين ذات او. اين آموزه
را «عينيّت صفات با ذات» مىنامند.
اختلاف
ذات با صفات و نيز اختلاف صفات با يكديگر، از محدوديت ذات سرچشمه مىگيرد؛ امّا
نامحدود بودن خداوند، اختلاف در ذات و صفات را بر نمىتابد. توحيد صفاتى همانند
توحيد ذاتى، از اصول معارف اسلامى و عالىترين