ايمن است.» اين حديث با عنوان «سلسلة الذّهب» (زنجيره طلايى) ميان
شيعيان مشهور است (توحيد،
الصدوق/ 25).
مراتب
توحيد و شرك:
براى
توحيد، چهار مرتبت برشمردهاند: توحيد ذاتى، توحيد صفاتى، توحيد افعالى و توحيد
عبادى. سه مرتبت نخست را «توحيد نظرى» گويند و مراتبت چهارم را «توحيد عملى». در
برابر هر مرتبت از توحيد، مرتبتى از شرك جاى دارد.
[مراتب
توحيد]
الف.
توحيد ذاتى:
اعتقاد
به يگانگى ذات خدا را گويند. ذات خداوند تعدّد نمىپذيرد و دوگانگى برنمىتابد و
مثل و مانندى ندارد (شورى/ 11؛ توحيد/ 4).
روايات
براى توحيد ذاتى دو معنا بر شمردهاند: يكى بسيط بودن و جزء نداشتن كه آن را
«احديّت» ذات مىگويند و ديگر، مثل و نظير نداشتن كه آن را «وحدانيّت ذات»
مىخوانند (التوحيد، الصدوق/ 83 و 144؛ محاضرات فى الالهيّات، 51 و 53).
وحدت
عددى و وحدت حقّه: وحدت را به اعتبارى دو قسم دانستهاند: وحدت عددى و وحدت حقّه. در
قسم نخست، وحدت در برابر كثرت جاى دارد. چون هر واحدى محدود است، مىتوان براى آن،
دوم و بيشتر از آن تصوّر نمود هر چند در عالم واقع موجود نباشند. امّا وحدت حقّه،
گونهاى وحدت است كه كثرتى در مقابل آن وجود ندارد و به دليل عدم محدوديّت، همه
كثرات را در بر مىگيرد و از اين رو، دوم ندارد و تصوّر آن نيز ناممكن است. وجود
خداوند، نامحدود است و بر همه اشياء احاطه دارد و نه تنها دوم و شريك ندارد، بلكه
حتى تصوّر وجود آن نيز ناممكن است. بدين سان، خداوند داراى وحدت حقّه است نه وحدت
عددى. قرآن كريم نيز بر اين حقيقت اشارت برده است؛ مثلًا خداوند را «واحد قهّار»
مىخواند (رعد/ 6؛ يوسف/ 40؛ ص/ 65) كه به هيچ شأنى از شئون خويش محدود نمىشود و
بر همه موجودات محيط است و از اين رو، ديگر جايى براى غير نمىگذارد. آياتى كه
اوصاف خداوند را بيان مىكنند، آنها را تنها از آنِ خداوند مىدانند. جز خداوند،
هيچ موجودى از اين صفات نصيب نبرده است جز اينكه خداوند، خود، بدو عطا كند. در
نظرگاه قرآن، اصل هستى و همه كمالات وجودى به خدا بازمىگردد و جايى براى غير
نيست. مأنوس بودن