اِبْنِ مَخْلَد، ابوالعلاء صاعد (د 276ق/889م)، وزير المعتمد خليفة عباسى و
كاتب الموفق برادر و وليعهد او كه به همين سبب به ذوالوزارتين ملقب شد.
وي از مسيحيان كَسكَر بود (صابى، 130؛ ذهبى، 13/327؛ صفدي، 16/233) كه به
پشتيبانى الموفق به وزارت رسيد. به گفتة ابن خلكان (1/281) معتمد به خوش
گذرانى مشغول بود و از رسيدگى به احوال رعيت غفلت مىكرد؛ موفق رشتة كارها
را در دست داشت و چون در 267ق مانع از رفتن و پيوستن برادرش معتمد به احمد
بن طولون شد، او را به ابن مخلد سپرد و در واقع نزد او بازداشت كرد. ابن
مخلد در امور نظامى نيز فعاليت داشت كه از جمله جنگ با صاحب الزنج (طبري،
9/628 -629) و عمروليث صفار را مىتوان نام برد. عمرو در اين جنگ شكست خورده
به فارس و كرمان عقبنشينى كرد. ابن مخلد با پيروزي بازگشت و مورد استقبال
سران سپاه قرار گرفت (ابن اثير، 7/419)، ولى مدتى بعد موفق بر او خشمگين شد
و به طمع ثروت زياد او كه آن را در حدود 2 ميليون دينار و 5 هزار رأس چهارپا
و 3 هزار بردة سياه و سفيد تخمين زدهاند، دستور داد تا او و پسران و برادرش
عبدون را بازداشت كنند (ذهبى، همانجا).
برخى از نويسندگان مغضوب شدن ناگهانى او را ناشى از فعاليتهاي مذهبى
برادرش عبدون كه مسيحى باقى مانده بود، مىانگارند ( 2 EI). به گفتة شابشتى
چون ابن مخلد از فارس برگشت و با مطالبة پول براي تجهيز لشكر از سوي موفق
روبهرو شد و از انجام دادن اين كار طفره رفت، موفق پسر خود را مأمور
دستگيري او و وابستگانش كرد (ص 271- 272)، اما چون ديگر مغضوبان با او
بدرفتاري نشد (صفدي، 16/235). عبدون نيز پس از مرگ برادر و رهايى از زندان
به ديرقُنّى رفت و به عبادت پرداخت (شابشتى، 270). رفتار ابن مخلد را پس
از مسلمان شدن و به مقامات دولتى رسيدن، ستودهاند. او بسيار احسان مىكرد و
شبها به عبادت مىپرداخت (ذهبى، همانجا؛ صفدي، 16/233).
مآخذ: ابن اثير، الكامل؛ ابن خلكان، وفيات؛ ذهبى، محمد، سيراعلام النبلاء،
به كوشش شعيب ارنؤوط و على ابوزيد، بيروت، 1404ق؛ شابشتى، على، الديارات،
به كوشش كوركيس عواد، بغداد، 1964م؛ صابى، هلال، رسوم دارالخلافة، به كوشش
ميخائيل عواد، بغداد، 1964م؛ صفدي، خليل، الوافى بالوفيات، بيروت، 1982م؛
طبري، تاريخ؛ نيز:
2 .
عبدالامير سليم
تايپ مجدد و ن * 1 * زا
ن * 2 * زا