اِبْنِ عَسّال، نام مشترك اعضاي خاندانى مسيحى از قبطيان كه افراد شاخص
آن در سدة 7ق/13م مىزيستهاند و به «اولاد عسال» نيز مشهور بودهاند. نسب
ايشان به ابوبشر يوحنا ملقب به «كاتب مصري» باز مىگردد كه ظاهراً در سدة
5ق/11م مىزيسته است (مالون، 516 ؛ گراف، «خاندان1»، .(134 فرزندان عسال
در ميان نويسندگان قبطى سدههاي ميانه از اهميت بسزايى برخوردارند و
تأليفات ايشان در زمينههاي متنوع دينى و ادبى كه به زبان عربى پرداخته
شده، در ادبيات مسيحى مشرق زمين جايگاه ويژهاي دارد. از سوي ديگر، القاب
و مناصب ديوانى اولاد عسال در دستگاه ايوبيان - در حالى كه اين سلسله در
طول حيات خود به سختى با صليبيان درگير جنگ بودهاند - مىتواند نشانهاي از
وفاداري ايشان به حكومت و مردم مسلمان مصر تلقى شود. علت اين رفتار را
بايد در اختلافات فرقهاي ميان قبطيان و صليبيان و مستقل بودن سياست رهبري
قبطيان مصر از مسيحيت غرب، جستوجو كرد.
به هر روي، به رغم اهميت اين خاندان، دانستههاي ما دربارة ايشان بسيار
اندك است. در نگرشى به تاريخچة آشنايى با اولاد عسال بايد گفت صرف نظر از
پارهاي اطلاعات موجود در لابلاي آثار خود ايشان و برخى منابع مصري نزديك
به عصر آنان، گويا نويسندگان متأخرتري كه به مناسبت بحث در تاريخ مسيحيان
مصر يا مستقلاً از تأليفات ابن عسال، نام بردهاند، تصور نمىكردهاند كه
«ابن عسال» عنوان بيش از يك تن بوده باشد. حتى هنگامى كه رنودو در 1713م
در «تاريخ بطريقان اسكندريه2» ابراز داشت كه ابن عسال نام مشترك دو برادر
(ابواسحاق و ابوالفضائل) بوده كه هر يك تأليفاتى داشتهاند، گفتة وي در
1742م مورد پذيرش استفان عواد سمعانى3 در «فهرست نسخههاي خطى شرقى
كتابخانة لاورنتيانا» قرار نگرفت (نك: مالون، 511 -509 ؛ قس: آلوارت، ، IX/551
كه به نقل از مصباح الظلمة ابن كبر آن دو را از يكديگر متمايز كرده است).
در 1877م اشتاين اشنايدر، نام ابوالفرج هبةالله ابن عسال و برادرش
مؤتمنالدوله ابواسحاق را صرفاً به عنوان بدل و بدون تصريح به تمايز آن در
كنار هم آورد (ص .(86 در 1896م ريو به دنبال بررسى برخى نسخههاي خطى در
«فهرست نسخههاي خطى موزة بريتانيا4» اعلام داشت كه «ابن عسال» عنوان 3
برادر بوده است (ص 18 ، جم).
گويا گفتة ريو بيشتر از رنودو پذيرش يافت، چنانكه در 1900م انعكاس آن در
مقدمة چاپ نخست مجموعة قوانين صفى ابن عسال در قاهره به چشم مىخورد (نك:
سركيس، 1/183). در 1905م آلكسى مالون در مقالة «ابن عسال، سه نويسنده با
اين نام5» در «مجلة آسيايى6» با تكيه بر گفتار مورخان و اطلاعات داده شد در
نسخههاي خطى آثار فرزندان عسال سن ريو را تأييد نمود و از آن پس با ثابت
دانسته شدن تمايز اين 3، به ديگر اعضاي خاندان نيز پرداخته شد. در 1943م
هيگينز طى مقالهاي در «مجلة بررسيهاي الهيات7» فرض تازهاي مطرح كرد، مبنى
بر اينكه جز اولاد عسال شناخته شده در سدة 7ق/13م، اين عنوان در سدة
5ق/11م نيز احتمالاً مصاديقى داشته است، ولى عزيز عطيهفرض او را به جهت
ناكافى بودن دلايل مورد ترديد قرار داده است ( EI).
وجود شخصى قبطى با عنوان «ابن عسال سبط بطرس سدمنتى»، مؤلف ترياق العقول
(نك: گراف، «فهرست8»، 146 )، ظاهراً موجب شده تا برخى چون لوئيس شيخو اولاد
عسال را از خانوادة بطرس سدمنتى كه در اواسط سدة 13م در فيوم مىزيسته است،
بدانند و تصور كنند كه اصل خاندان عسال از سدمنت (در مصر ميانه بين فيوم و
ريف) بوده است و در تاريخى نامعلوم به قاهره منتقل شدهاند (شيخو، 360؛
بستانى، 3/378؛ 2 EI). در اينجا يادآوري مىشود كه نسبت عسال در مصر، حتى
ميان مسلمانان نسبتى رايج بوده است (مثلاً نك: سمعانى، 9/291؛ مقريزي،
1/332).
به هر حال افراد شناختهتر خاندان عسال عبارتند از: صفى، اسعد، مؤتمن و امجد،
پسران ابوالفضل (ابوالفضل اسعد ملقب به فخرالدوله، فرزند ابواسحاق ابراهيم
ملقب به مؤتمن، پسر ابوسهل جرجيس بن ابى بشر يوحنا (نك: مالون، 516 ,513
-512 ؛ گراف، «خاندان»، .(134 القاب فخرالدوله و مؤتمن براي پدر و پدربزرگ
حكايت از ارج اجتماعى آنان دارد.
1. صفى (الدوله) ابوالفضائل ماجد، برادر ارشد از فرزندان فخرالدوله گردآورندة
قوانين كليسايى و فيلسوف. دربارة آغاز زندگى او چيزي نمىدانيم. وي از حدود
1235م به تأليف آغاز كرد (گراف، «تاريخ9»، و در 1239م آن اندازه در مجامع
قبطى مورد توجه بوده كه در انجمنى كه براي رسيدگى به وضع بطريق سيريل
بن لقلق تشكيل شده بود، نقش حسّاسى بر عهدة او گذاشته شده است . سيريل
كه با نيرنگ به مقام بطريقى دست يافته بود، تحت فشار سران مذهبى قبطيان
ناچار شد انجمنى در قاهره تشكيل دهد تا به تخلفات او رسيدگى نمايد و برخى
اصلاحات دينى انجام دهد. در اين جلسه صفى مأمور شد تا قوانين و سنن
كليسايى قبطى را گردآورد. اين مجموعه قوانين كه گاه به نام وي «المجموع
الصفوي» خوانده شده، نقطة عطفى در آثار شرعى قرون وسطايى قبطى تلقى شد و
چنان در جامعة مسيحى مصر مقبول افتاد كه حتى امروز بر كليساي قبطى حاكم
است. از مشخصات اين اثر اين بود كه ضمن جامعيت، مراجعه كننده را از رجوع
به كتب نهچندان سهل الوصول پيشين بىنياز مىكرد (مالون، 526 ؛ گراف،
«تاريخ»، ؛ II/387 اسكندر1، 315 ,313 ؛ لاروك، .(312
بايد گفت مجموعه قوانين صفى حتى مرزهاي مصر را در نورديده و كليساهاي مجاور
را نيز تحت نفوذ خود گرفته است. در شرق مديترانه در دورة مماليك (690
-922ق/1291-1516م) كه جامعة مسيحى مارونى درپى جنگهاي صليبى و شدت عمل
اميران مملوك محدود شده و اين محدوديت نوعى استقلال سياسى بدان بخشيده
بود، بطريقان و اسقفان مارونى قدرت قضايى زيادي به دست آوردند و در پى در
دست گرفتن محاكم، سران مذهبى به اين نكته پى بردند كه منابع شرعى
پيشين كارآيى لازم را ندارد، پس روي به مصر آورده، قوانين كليساي قبطى
گردآورندة ابن عسال را در كليساي مارونى پذيرفتند (الحائك، .(249
از ديگر سو، مسيحيان اتيوپى كه از دير زمانى پيش از سدة 13م پيوسته با
كليساي قبطى در تماس تنگاتنگ بوده و از آن الهام مىگرفتهاند (ليتمان، 58
)، مجموعه قوانين ابن عسال را با نام «قوانين شاهان2» به اتيوپيايى
(جعزي) ترجمه كردند و به عنوان مستند، مورد عمل قرار دادند. در واقع بايد
گفت اين متن تنها منبع اصلى است كه مىتوان آن را قوانين كليساي اتيوپى
ناميد. بر اساس تحقيقات كونتى روسينى3 زمان اين ترجمه به سدة 14م مىرسد،
ولى گاه تاريخ آن را به سدههاي 15 و 16م نيز رساندهاند (گراف، «تاريخ»،
؛ II/402-403 مالونى، 587 ؛ بروكهاوس، .(II/15 متن اتيوپيايى و ترجمهاي از
آن به ايتاليايى به ترتيب در 1897 و 1899م در رم به كوشش گوئيدي4 به
چاپ رسيده است. نسخههاي موجود از اصل عربى مجموعه قوانين صفى با يكديگر
تفاوتهايى دارند و تقريباً به دو دسته تقسيم مىشوند (براي تفصيل مطالب، نك:
گراف، «تاريخ»، .(II/398-403 اين اثر چندين بار در قاهره با عنوانهاي
گوناگون، از جمله در 1900م، و نيز به كوشش جرجيس فيلوثاوس عوض در 1908م و
به كوشش مرقس جرجيس در 1927م به چاپ رسيده است.
از ديگر آثاري كه براي صفى برشمردهاند، مىتوان اين موارد را نام برد: 1.
الدفاع عن الانجيل، چ سمير خليل جرجيس در المنارة، 1983م، شم 24؛ 2.
الفردوس الاعلى، چ قاهره، 1912م؛ 3. فصول مختصرة فى التثليث و الاتحاد، چ
قاهره، 1921م؛ 4. الصحاح فى الرد على النصاح، كه ابنكبر در فهرست آثار
صفى از آن ياد كرده و نسخههاي خطى آن در كتابخانههاي مختلف در بيروت،
واتيكان و غير آن موجود است (نك: مالون، 524 ,521 ؛ گراف، «تاريخ»، )؛ II/390
5. كلندار الكنيسة، كه نسخ خطى آن در لندن و واتيكان يافت مىشود ( بستانى،
3/378؛ براي اطلاع بيشتر دربارة آثار وي، نك: گراف، همان، .(II/388-403
2. اسعد ابوالفرج هبةالله، برادر كوچكتر صفى، زبان شناس. او مدتى در دمشق
به تحصيل پرداخت و سپس به مصر بازگشت. با علاقهاي كه به ادب داشت،
مجموعهاي غنى از كتب گرد آورده بود كه برخى از آنها را به دست خود
استنساخ كرده و بعضى پيشكش دوستان وي بود. اين كتابخانه تا مدتها پس از
مرگ وي در مجامع علمى آوازهاي داشت. تاريخ استنساخهاي او در فاصلة
1231-1253م بوده است و وفات او مىبايست در فاصلة 1253-1260م واقع شده باشد
(نك: گراف، «خاندان»، 130 ، «تاريخ»، .(II/403
از تأليفات اوست: 1. مقدمة فى نحو اللغة القبطية، در دستور زبان قبطى به
عربى كه نسخههاي متعددي از آن در كتابخانة ملى پاريس، موزة بريتانيا،
دارالكتب مصر و جز آن پراكنده است (مالون، 522 ؛ سيد، 3/99؛ گراف، همان، )؛
II/404-405 2. نقدي بر متن عربى اناجيل اربعه و مقابلة آن با متناي قبطى،
سريانى و يونانى كه بر آگاهى او به اين زبانها گواهى دارد و نسخههاي خطى
آن در كتابخانههاي آمبروزيانا، موزة بريتانيا، واتيكان و ديگر جايها نگهداري
مىشود (مالون، 523 ؛ گراف، همان، ؛ II/407 بستانى، 3/378؛ نيز نك: خالدوف، شم
10373 )؛ 3. ارجوزهاي در مواريث، كه در 1908 و 1927م به همراه مجموعه
قوانين صفى به چاپ رسيده است (قس: تروپو، شم 6502 ، كه آن را به صفى
نسبت داده است)؛ 4. رسالهاي در باب نفس، كه گراف در 1940م طى مقالهاي
در اورينتاليا متن آن را گزارش كرده و در «تاريخ» به بررسى اجمالى و ارائة
نسخة آن پرداخته است (براي اطلاع بيشتر دربارة آثار وي، نك: گراف، همان،
.(II/403-407
3. مؤتمن (الدوله يا الدين المسيحى) ابواسحاق ابراهيم، برادر كوچكتر صفى و
اسعد، متكلم و زبان شناس. او نيز چون برادرش مدتى در سوريه به تحصيل
اشتغال داشت و پس از چندي به وطن مراجعت كرد. در حدود 1237- 1238م سفر
ديگري به سوريه نمود، ولى حادثهاي ناگوار تمام نوشتههايش را از بين برد و
او احتمالاً در حدود 1240م به مصر بازگشت (گراف، همان، ؛ II/402 قس: مالون،
.(520 گويا مؤتمن در 1259م پيش نويس اثر مهم خود مجموع اصول الدين و مسموع
محصول اليقين را فراهم آورده بود (اشتاين اشنيدر، 86 ؛ گراف، همان، .(II/409
اين كتاب در اصول عقايد يعقوبى نوشته شده و در آن به حملات مسلمانان،
نسطوريان، ملكائيان و يهوديان پاسخ گفته شده است. نسخههاي خطى اين اثر
را در كتابخانة ملى پاريس، موزة بريتانيا، كتابخانة شرقى بيروت و جز آن
مىتوان يافت (مالون، 527 ؛ گراف، همان، ؛ II/411-412 تروپو، شم
214(9),4786(13) ,201 ,200 ؛ وانگر، شم و بخشهايى از آن نيز منتشر شده است (نك:
گراف، همانجا). ديگر اثر مهم مؤتمن: السلّم المقفّى و الذهب المصفّى (يا
ذهب كلامه المصفّى)، يك فرهنگ قبطى به عربى است كه ترتيب الفبايى دارد
و در نوع خود نخستين اثر شناخته مىشود (مالون، 528 -527 ؛ گراف، همان،
.(II/408-409 اين اثر در 1648م توسط آتاناسيوس كيرشر در كتاب «زبان مصري باز
ساخته5» به چاپ رسيده است.
آثار ديگري نيز به او نسبت داده شده كه اينهاست: 1. آداب الكنيسة.
نسخههاي خطى از آن در كتابخانههاي مختلف از جمله بودليان موجود است
(گراف، همان، ؛ II/414 قس: مالون، 527 -522 )؛ 2. التبصرة المختصرة، نسخة خطى
در واتيكان و بيروت (گراف، همان، ؛ II/412 بستانى، همانجا؛ قس: مالون،
همانجا)؛ 3. تفسير «مكاشفة يوحنا»، نسخة خطى كتابخانة مارونيان جلب ( بستانى،
همانجا؛ گراف، «خاندان»، 58 -52 ، «تاريخ»، ؛ V/115 قس: بخيت، 1/62-63، كه از
نسخهاي منسوب به صفى ياد كرده است)؛ 4. مقدمه بر «رسائل پولس» كه
نسخههايى از آن در واتيكان، ليدن، گوتينگن و جز آنها وجود دارد (گراف،
همان، ؛ II/412-413 قس: مالون، 524 -523 ، كه تنها با تكيه بر فهرست ليدن
تصور كرده اين كتاب تأليف اسعد بوده است؛ براي اطلاع بيشتر دربارة آثار
وي، نك: گراف، همان، V/69 .(II/407-414,
4. امجد ابوالمجد، فرزند ديگر فخرالدوله كه اگرچه برخلاف برادرانش تأليفى از
او شناخته نشده، ولى در دولت ايوبى از منزلت اجتماعى - سياسى ويژهاي
برخوردار بوده است. او نيز براي تحصيل به سوريهرفت و مدتى نسبتاًطولانى را
درآنجا گذراند (گراف،«خاندان»، و احتمالاً در طول اين اقامت بود كه با كشيش
جبرئيل خواهد زادة اسقف بطرس ابن راهب آشنا شد. تاريخ بازگشت امجد به مصر
را بر اساس يك دست نوشتة قبطى - عربى محفوظ در موزة قبطى قاهره (همو،
«فهرست»، بايستى قدري پس از 1247م دانست (نك: همو، «خاندان»، همانجا).
امجد درحكومت ملكصالح نجمالدينايوب (637 -647ق/1240- 1249م) و به فرمان
وي به عنوان دبير ديوان (كاتب الدرج) - براي روزهاي جمعه كه ديگر دبيران
در ديوان حاضر نمىشدند - تعيين شد. اينكه امجد در دولت ايوبى دبير ديوان
جيش بوده در منابع ديگر نيز تأييد شده است (نك: گراف، همان، .(52
چندي پس از درگذشت سيريل بن لقلق، (1243م) هنگامى كه كشيش جبرئيل براي
احراز منصب بطريقى از سوريه به مصر آمد، اولاد عسال او را در اين راه ياري
نمودند. جبرئيل پس از مدتى اقامت در كليساي معلّقه در قاهرة كهنه، آنجا را
ترك نموده به نزد امجد آمد و در بخشى از عمارت بزرگ او در محلة زويله اقامت
گزيد و امجد از او خواست تا تربيت و آموزش پسرش فخرالدوله را بر عهده گيرد.
وقتى مردم قاهره از درج نام جبرئيل در شمار نامزدهاي بطريقى خودداري
كردند، امجد خواستار تجديد قرعهكشى گرديد و با اعمال نفوذ او، جبرئيل به اين
مقام برگزيده شد (نك: گراف، همانجا). برپاية آنچه از مدارك بر مىآيد امجد هم
در سوريه و هم در مصر خانهاي وسيع داشته كه محل آمد و شد طالبان علم
بوده و در آن كتب مذهبى قرائت و استنساخ مىشده است. اين وضع دست كم تا
1262م دوام داشت (نك: يادداشتهاي موجود بر روي نسخة شم 153 موزة قبطى قاهره:
گراف، «فهرست»، 65-66 و نسخة شم 249 كتابخانة ملى پاريس: تروپو، .(I/207
در منابع از شخصى با نام نصرالله نيز به عنوان فرزند ديگر امجد نام برده
شده كه در 1304م زنده بوده است (نك: گراف، «خاندان»، .(55-56
مآخذ: بخيت، محمد عدنان و نوفان رجا حمود، فهرس المخطوطات العربية المصورة،
عمّان، 1405ق/1985م؛ بستانى؛ سركيس، يوسف اليان، معجم المطبوعات العربية،
قاهره، 1928م؛ سمعانى، عبدالكريم، الانساب، حيدرآباد دكن، 1398ق/1975م؛
سيد، خطى؛ شيخو، لوئيس، شعراء النصرانية بعد الاسلام، بيروت، 1926م؛ مقريزي،
احمد، خطط، بولاق، 1270ق؛ نيز:
Ahlwardt; Brockhaus; EI 2 ; EI-Hayek, E., X Maronite Rite n , New Catholic
Encyclopedia, vol. IX; Graf, G., Catalogue de manuscrits arabes chr E tiens
conseru E s au Caire, Vatican, 1934; id, X Die koptische Gelehrten familie der
Aul ? d al- q Ass ? l und ihr Schrifttum n , Orientalia, 1932, vol. I; id,
Geschichte der christlichen arabischen Literatur, Vatican, 1947; Khalidou;
Larroque, H. A., X Ibn al q Ass ? l n , New Catholic Encyclopedia, vol. VII;
Littmann, E., X A byssinia n , ERE, vol. I; Mallon, M. A., X Ibn al- q Ass @ l,
les trois E cribains de ce nom n , JA, 1905, S. 10, vol. VI; Maloney, G. A., X
Ethiopian Rite n , New Catholic Encyclopedia, vol. V; Rieu, Gh., supplement to
the Arabic Manuscripts in the British Museum, London, 1894; Scandiar; A. H., X
Coptic Rite n , New Catholic Encyclopedia, vol. IV; Steinschneider, M.,
Polemische und apologetische Literatur in arabischer Sprache, Leipzig, 1877;
Troupeau, G., Catalogue des manuscrits arabes, manuscrits chr E tiens, Paris,
1974; Wagner, E., Verzeichniss der orientalischen Handschriften in Deutsch -
land, Wiesbaden, 1976.
احمد پاكتچى
تايپ مجدد و ن * 1 * زا
ن * 2 * زا