اِبْنِ عَرَبْشاه، شهابالدين ابوالعباس احمد بن محمد بن عبدالله ابن
ابراهيم حنفى دمشقى (791-854ق/1389-1450م)، مورخ، اديب. فقيه، لغوي و
قاضى. وي به سبب اقامت طولانى در آسياي صغير «رومى» نيز خوانده شده است.
معتبرترين سند پيرامون زندگىِ ابن عربشاه اجازهاي است كه خود وي در
خانقاه سعيد السعداء قاهره در اول ذيحجة 853 به دوست نزديكش ابن تغري بردي
(ه م) نوشت و چند بار نيز متن آن را براي او خواند. ابن تغري بردي متن
كامل اين نوشته را در المنهل الصافى آورده است (2/131-144) و ديگر مؤلفان
از جمله سخاوي و ابن عماد مطالب خود را از او بر گرفتهاند. ابن عربشاه در
دمشق زاده شد و در همانجا پرورش يافت (ابن تغري بردي، المنهل، 2/140).
قرآن را در زادگاهش نزد زين بن عمر اللبّان مُقري (سخاوي، 2/127) فرا گرفت.
در 803ق، هنگام حملة تيمور به شام همراه با مادر و برادران (ابن تغري
بردي، همانجا) و خواهرزادهاش عبدالرحمان بن ابراهيم بن خولان (سخاوي،
همانجا) به سمرقند رفت.
سمرقند در روزگار تيمور كانون ارباب فضل و هنر و صنعت بود (ابن عربشاه،
عجائب المقدور، 114- 115). به همين جهت مىتوان گفت كه اقامت در اين شهر
در رشد فكري و پرورش شخصيت ابن عربشاه، نقش مؤثر داشته است. پس از آن به
بلاد ختا و ماوراءالنهر رفت، بعد از مدتى به سمرقند بازگشت و نزد دو تن از
استادان طراز اول آن روزگار: سد محمد شريف جرجانى و شمسالدين ابن جزري، و
نيز خواجه عبدالاول، محمد بخاري و ديگران علوم رايج زمان را آموخت (ابن
تغري بردي، سخاوي، همانجاها؛ شوكانى، 1/110). همچنين زبانهاي فارسى و مغولى
را فراگرفت (سخاوي، همانجا). آنگاه براي تكميل آموختههايش و به دست آوردن
تجربه، به سير و سفر پرداخت: در سرزمين مغول با شيخ برهانالدين اندكانى و
قاضى جلالالدين سيرامى ديدار و از آنها كسب فيض كرد (سخاوي، همانجا؛ ابن
تغري بردي، المنهل، 2/141)، سپس به خوارزم آمد و از آنجا به دشت و سَراي و
حاجى ترخان (آستارا خان) رفت و مدت 4 سال در آنجا اقامت گزيد و به تكميل
فقه و اصول و معانى و بيان پرداخت (همانجاها؛ قنوجى، 327). سپس به شبه
جزيرة كريمه رهسپار شد و با دانشمندان آن ديار از جمله عبدالمجيد، شاعر و اديب
و پردازندة داستان مؤنس العشاق (به زبان تركى) ديدار و گفت و گو كرد (ابن
تغري بردي، المنهل، 2/142). آنگاه به دربار عثمانى نزد سلطان محمد اول
معروف به چلبى به ادرنه رفت و مورد احترام فراوان قرار گرفت.
اقامت او در آسياي صغير 10 سال به طول انجاميد. در اين مدت با مولانا
برهانالدين خوافى ديدار كرد و در محضر وي دانش اندوخت (همانجا؛ سخاوي،
همانجا). وي به سبب مهارت و تسلط به زبانهاي گوناگون در ديوان انشاء
(ديوان همايون) سمت منشيگري را برعهده گرفت و مكاتبات دربار عثمانى با
فرمانروايان ساير كشورها را به زبانهاي عربى، فارسى و تركى انجام مىداد و
در اين مدت آثار بسياري را براي پادشاه عثمانى از زبانهاي فارسى و عربى
به زبان تركى ترجمه كرد (همانجاها).
ابن عربشاه بعد از درگذشت سلطان محمد اول (824ق) به موطن خويش بازگشت و
پس از 4 ماه اقامت در حلب، در 825ق به دمشق رفت (ابن تغري بردي، همان،
2/143). سخاوي (همانجا) مدت اقامت او را در حلب 3 سال نوشته است كه در
مقايسه با تاريخى (824ق) كه وي آسياي صغير را ترك كرد و وارد دمشق شد،
درست به نظر نمىرسد. وي در دمشق در يكى از حجرههاي مسجد القصب گوشة عزلت
گزيد و در همانجا صحيح مسلم را نزد قاضى شهابالدين حنبلى خواند (سخاوي،
2/127- 128). در بازگشتِ مولانا علاءِالدين محمد بخاري از مكه به شام، به
ملازمت او در آمد و تا هنگام درگذشت وي (841ق) هرگز او را ترك نگفت (ابن
تغري بردي، همان، 2/143-144). بعد از فوت بخاري به زيارت حج رفت و در
مراجعت در قاهره رحل اقامت افكند و تا پايان عمر در همانجا ماند.
ايام اقامت ابن عربشاه در قاهره با دوران پادشاهى ملك ظاهر سيفالدين
چقمق (چقماق) مصادف بود و او رويدادهاي زمان اين حاكم مصري را در كتابى
به رشتة تحرير در آورده است (نك: آثار). ابن عربشاه بسيار مورد توجه ملك
ظاهر بود، از اين رو درباريان بر او رشك بردند، چنانكه سرانجام بر اثر سعايت
آنان پادشاه او را به زندان افكند و اگر چه پس از 5 روز آزاد شد، اما اين
واقعه چنان او را آزرد كه 12 روز پس از آزادي در اقامتگاهش در خانقاه
سعيدالسعداء درگذشت (ابن تغري بردي، النجوم، 15/549؛ سخاوي، 2/129).
ابن عربشاه، نويسندهاي توانا، اديبى پرمايه و آگاه به علوم قرآنى، فقه و
حديث، و شاعري چيرهدست بود و در شعر بيشتر به مدح و غزل مىپرداخت و از
اصطلاحات نحو، منطق، كلام و فقه در مضامين اشعار خود بهره مىبرد. آثار
منثورش به رغم ادعاي وي در سادهنويسى (ابن عربشاه، عجائب المقدور، 242؛
همو، زندگانى...، 337)، مسجع و پرتكلف است. جامعيت وي در فنون ادب و به
كار بردن انواع كنايات و استعارات و الفاظ مترادف، فهم آثار او را دشوار
ساخته است.
ابن عربشاه بيشترين شهرت خود را به تاريخنگاري مديون است. وي در گزارش
رويدادها و مشاهداتش غالباً از بيان احساسات شخصى خود نيز فروگذار نكرده است؛
به همين جهت استفادة درست از آثار وي مستلزم اعمال دقّت بيشتري است
V(2)/701) .(IA,
آثار چاپى:
1. عجائب المقدور فى نوائب التيمور، در تاريخ تيمور لنگ. اين كتاب
مشهورترين اثر ابن عربشاه و يكى از مآخذ مهم دربارة شخصيت، زندگى و فتوحات
تيمور است. كتاب، بعد از مقدمهاي كوتاه، با ذكر نام و تبار و قدرت گرفتن
تيمور آغاز مىشود. آنگاه مؤلف يورشهاي تيمور به خوارزم، خراسان، سيستان،
اصفهان، آسياي صغير و جنگ با ايلدرم بايزيد عثمانى را به تفصيل بيان
مىكند. بيش از يك چهارم حجم كتاب به حوادث بعد از مرگ تيمور و جانشينان
وي اختصاص دارد. اگر چه ابنعربشاه در جاي جاي كتاب از تيمور با كلمات و
عبارات تند و ناهنجار ياد كرده است، ليكن فصلى از آن را نيز به صفات تيمور
اختصاص داده (ص 209 به بعد) و در آن او را به مردانگى و شجاعت و سياست و
تدبير ستوده است. فصلى كوتاه از كتاب نيز دربارة سمرقند و آباديهاي آن (ص
220 به بعد) و در پايان آن نام و نسب مؤلف و سبب تأليف كتاب آمده است
(ص 238-243).
اين كتاب نخستين بار در 1636م به وسيلية گوليوس به لاتينى و بار ديگر در
1767 و 1772م توسط منگر با عنوان «تاريخ تيمور لنگ بزرگ1» منتشر شده است
II,36-37) .(GAL, در 1111ق/1698م مرتضى نظمىزاده آن را به تركى ترجمه كرد
(بروسه لى، 3/153) و چون ترجمة تركى آن معلق و غير مفهوم بود، در
1277ق/1860م مورد تجديد نظر قرار گرفت و با نام تاريخ تيمور گوركان چاپ
گرديد V(2)/) IV, .(700 ترجمة انگليسى آن نيز توسط ساندرز در 1936م در لندن
چاپ شد (فولتون، .(112 متن عربى آن نيز بارها در كلكته و بولاق چاپ شده
است (سركيس، 174) و ترجمة فارسى آن توسط محمد على نجاتى با عنوان زندگانى
شگفت آور تيمور در 1339ش در تهران منتشر شده است.
2. فاكهة الخلفاء و مفاكهة الظرفاء، كه به گفتة خود مؤلف كتابى است از نوع
كليله و دمنه و سلوان المطاع، مشتمل بر داستانهاي پندآموز كه از زبان
حيوانات نقل شده است. وي معتقد است كه اندرزهاي سياسى و سخنان پندآميز از
زبان حيوانات، در اميران و فرمانروايان كارسازتر خواهد بود ( فاكهة، 7- 8).
تأليف اين اثر در 852ق، دو سال پيش از مرگ مؤلف پايان يافته است (حاجى
خليفه، 2/1216).
كتاب مشتمل بر يك مقدمه و 10 باب است. در باب اول تا سوم، عناوين وصايا و
احكام ملوك عرب و عجم و ترك، داستانهايى از انوشيروان (ص 19)، ضحاك (ص
22)، قابوس بن وشمگير (ص 29)، بهرام گور (ص 31) آمده است. در باب چهارم تا
نهم داستانهايى از زبان حيوانات، دربارة انس و جن و عفريت و جز آن نقل
شده است و باب دهم در رفتار و اخلاقِ اجتماعى است و بخشى از آن نيز دربارة
چنگيز و استيلاي مغول است (ص 464 و بعد).
اين كتاب بارها - در بولاق (1276ق)، موصل (1869م) و قاهره (1300ق) - چاپ
شده است. چاپ اول آن با ترجمة لاتينى در 1832م از سوي فرايتاگ، در 2 جلد
در بُن انتشار يافته است II/37) .(GAL, بابهاي چهارم تا هفتم آن در زمان
سلطان مراد سوم عثمانى (953- 1004ق) توسط دُكالين زاده و عثمان بيك به
زبان تركى ترجمه شده است كه نسخ خطى آن در كتابخانة نور عثمانيه، شم 3730
و خالص افندي، شم 7269 موجود است V(2)/701) .(IA, همچنين بخش مربوط به چنگيز
از فصل دهم كتاب به وسيلة شرفالدين يالتقايا به تركى ترجمه و در نشرية
دانشكدة ادبيات استانبول (1925م، دورة 4، شم 1-2) چاپ شده است (همانجا). نثر
اين كتاب نيز مانند ساير آثار ابن عربشاه مسجّع است. شووَن2 اين كتاب را
روايتى از مرزبان نامه مىداند ( 2 EI).
3. ترجمة مرزبان نامه. ابن عربشاه آن را از روي ترجمة تركى مرزبان نامه -
كه در حدود 782ق توسط شيخ اوغلو به نام سليمان شاه از حكمرانان آل
گِرميان انجام گرفته است (اوزون چارشيلى، - هنگام اقامت در ادرنه به
عربى ترجمه كرده است. اين كتاب در 1861م همراه با تصاويري در مصر چاپ
شده است ، GAL) همانجا؛ شوربجى، 224).
ب - خطى: 1. ترجمان المترجم بمنتهى الارب فى لعة الترك و العجم و العرب
(ابن تغري بردي، المنهل، 2/139؛ حاجى خليفه، 1/397). كتابى است در لغت
عربى با معانى فارسى و تركى و احتمالاً در 2 جلد. نسخهاي از جلد اول آن ،
IA) همانجا) به شمارة 6043 در كتابخانة ملى پاريس موجود است II/25) ؛ GAL,S,
بلوشه، و نسخة منحصر به فرد جلد دوم آن در كتابخانة توپكاپى به شمارة 88
نگاهداري مىشود. اين جلد كه شامل بخش افعال است، به ترتيب الفبايىِ
مصادر و بابها با معادل تركى و فارسى آنها تنظيم يافته است V(2)/699-700) )؛
IA, 2. جلوة الامداح الجمالية فى حلّتى العروض و العربية (ابن تغري بردي،
همان، 2/134)، منظومهاي است در عروض و مختصري در نحو. نسخهاي از آن شامل
183 بيت II/37) به شمارة 6764 در برلين موجود است ( آلوارت، )؛ VI/161 3. سيرة
السلطان الشهير الملك الظاهر چقمق (سيد، 2(2)/87) يا التأليف الطاهر فى شيم
الملك الظاهر القائم بنصرة الحق ابى سعيد چقمق ، GAL همانجا). وي اين كتاب
را در دو بخش در 843ق تأليف كرده است. بخش اول آن كه در موضوعاتى اخلاقى
مانند فضيلت، تواضع، حلم و شفقت است، در واقع اندرزنامهاي است همچون ساير
اندرزنامهها كه در آن مطالبى از جوامع الحكايات، سياستنامه، ابو سعيد
ابوالخير و جز آنها نقل شده است ، IA) همانجا). بخش دوم شامل رويدادهاي
تاريخى زمان ملك ظاهر از 841 -843ق است ، GAL) همانجا). ابن عربشاه در اين
اثر خود از تيمور و ستمهاي وي در شام، اصفهان، بعداد و نيز از صلاحالدين
ايوبى و خاندان ذوالقدريه بحث مىكند. نسخهاي از آن در كتابخانة توپكاپى
به شمارة 2992 موجود است (سيد، همانجا؛ V(2)/700 )؛ IA, 4. قصيدهاي با عنوان
عقود النصيحة (ابن تغري بردي، همان، 2/139) كه نسخهاي از آن در گوتا
نگاهداري مىشود ( پرچ،
ج آثار يافت نشده: برهان الفارض بقول المعارض (بغدادي، 1/130)؛ ترجمة تركى
تعبير القادري تأليف يعقوب دينوري (حاجى خليفه، 1/417)؛ ترجمة تركى تفسير
ابى اللّيث، تأليف نصر بن محمد سمرقندي (همو، 1/441)؛ ترجمة تركى جوامع
الحكايات و لوامع الروايات تأليف محمد عوفى (همو، 540) در چند جلد (سخاوي،
2/127)؛ خطاب الاهاب الناقب و جواب الشهاب الثاقب (ابن تغري بردي، همانجا؛
حاجى خليفه، 1/714)؛ العقد الفريد، منظومهاي در توحيد (سخاوي، 128؛ حاجى
خليفه، 2/1152)؛ غرة السّير فى دول الترك و التّتر (همو، 2/1198؛ ابن عماد،
7/283)؛ مرآة الادب به نظم و نثر در علم معانى و بيان (ابن عربشاه، عجائب
المقدور، 240؛ سخاوي، 2/128). نمونهاي از آن در المنهل (ابن تغري بردي،
2/134) مندرج است.
مآخذ: ابن تغري بردي، النجوم؛ همو، المنهل الصافى، به كوشش محمد محمد
امين، قاهره، 1984م؛ ابن عربشاه، احمد، عجائب المقدور فى اخبار تيمور،
قاهره، 1305ق؛ همو، زندگانى شگفتآور تيمور (ترجمة عجائب المقدور )، ترجمة
محمدعلى نجاتى، تهران، 1356ش؛ همو، فاكهة الخلفاء و مفاكهة الظرفاء، موصل،
1869م؛ ابن عماد، عبدالحى، شذرات الذهب، قاهره، 1351ق؛ بروسهلى، محمدطاهر،
عثمانلى مؤلف لري، استانبول، 1342ق؛ بغدادي، هديه؛ حاجى خليفه، كشف؛
سخاوي، محمد، الضوء اللامع، قاهره، 1354ق؛ سركيس، چاپى؛ سيد، خطى؛ شوكانى،
محمد، البدر الطالع، قاهره، 1348ق؛ شوربجى، محمد جمالالدين، المطبوعات
العربية، قاهره، 1383ق/ 1963م؛ قنوجى، صديق، التاج المكلل، به كوشش
عبدالحكيم شرفالدين، بمبئى، 1383ق/1963م؛ نيز:
Ahlwardt; Blochet; EI 2 ; Fulton, Second Supplementary Catalogue of Arabic
Printed Books in the British Museum, London, 1959; GAL; GAL,S; IA; Pertsch; Uzun
5 ars o h, I. H., Anadolu Beylidleri ue Akkoyunlu, Kara-koyunlu Deuletleri,
Ankara, 1969.
علىاكبر ديانت
تايپ مجدد و ن * 1 * زا
ن * 2 * زا