است. لذا
بعضِیها اِین رواِیت را بهخاطر اِین دو نفرِی که در
سند ذکر شدهاند، از رواِیات ضعاف مِیشمارند. راجع به محمّد بن عبدالله
بن هلال و عقبة بن خالد إنشاءالله بعداً بحث مِیکنِیم.
رواِیت لا ضرر در نهِی از منع فضل ماء
رواِیت
دوم: رواِیتِی از محمّد بن عبدالله باز
از عقبة بن خالد است:
عن أبِیعبدالله علِیه السّلام قال: «قَضِیٰ رسول الله بِین
أهل البادِیة أنّه لا ِیُمنَع فضلُ ماءٍ لِیُمنَعَ به فضلُ کَلَإ،
و قال: ”لا ضررَ و لا ضِرارَ.“»[1]
«پِیغمبر
بِین اهل بادِیه اِینطور حکم کردند که شما از استفادۀ آب
منع نکنِید تا اِینکه از چرا هم منع نشوند.»
به خاطر
اِینکه در بادِیه اِینطور بود که هر قبِیلهاِی که
مِیآمد چاهِی داشت و از اِین چاه استفاده مِیکرد، و
افرادِی که داراِی مواشِی بودند، در آن حول و حوش، رعِی
مِیکردند و مواشِیشان را مِیگرداندند، و اِینها بعد از
رعِی به آب نِیاز داشتند و چهارپاِیانشان بعد از چرا مِیآمدند
و آب مِیخوردند، و آنها ممانعت مِیکردند ِیا مِیخواستند از
اِینها پول بگِیرند. پِیغمبر فرمودند: «شما از استفاده از زِیادِی
آب ممانعت نکنِید!» ِیعنِی شما که چاهتان آب دارد و مواشِی
خودتان را آب مِیدهِید و خودتان هم از آب استفاده مِیکنِید
و زراعتتان را آب مِیدهِید، اگر گلهاِی هم آمد به آن هم آب
بدهِید! چرا مِیخواهِید منع کنِید تا اِینکه
اِینها از چرِیدن هم منع بشوند؟!
در اِینجا
دِیگر اِین مسائل مطرح نِیست که آِیا اِین چاه قبلاً
بوده و بعد آن قبِیله آمده در آنجا منزل گرفته است ِیا اصلاً خود
اِین قبِیله اِین چاه را کنده است. اِین ِیکِی از
جهاتِی است که بهواسطۀ آن جهات گفتهاند که اِین رواِیت در
مقام اجمال است؛ چون شما نمِیدانِید که آِیا اِین چاه قبلاً بوده
است و اِین افراد حق منع ندارند، ِیا اِین چاهِی است که خود
اِینها کندهاند؟ البته بعداً مِیگوِیِیم که ولو اِینکه
چاه براِی خود اِینها باشد باز در عِینحال باِید
اجازۀ استفاده از آن را بدهند، و رواِیاتِی هم در اِین خصوص
هست.