آمده
است امّا خود عبارت «لا ضررَ و لا ضِرارَ» نِیامده است.
اِینطور
به نظر مِیرسد که علما براِی اثبات اِین قاعده فقط به
رواِیات و ادلّهاِی رجوع کردهاند که اِین قاعده با اِین
عبارت باشد و اِین کلام با اِین خصوصِیّت در آنها ذکر شده باشد؛ ولِی
بحث ما در اِین است که آِیا براِی اثبات اِین قاعده فقط
باِید به اِین رواِیات اکتفا کنِیم، ِیا اِینکه
ساِیر ادلّه و رواِیاتِی که قاعدۀ لا ضرر ـ ولو
به فحوا و مفهوم و با عبارات دِیگر ـ مستفاد از آنها است نِیز
باِید مورد نظر قرار گِیرند؟
دستۀ اوّل رواِیات قاعدۀ لا ضرر: قضِیّۀ
سَمُرَة بن جُندَب
رواِیات موجود در اِین
زمِینه چند دستهاند:
دستۀ
اوّل: قضِیّۀ مربوط به سَمُرَة بن جُندَب است که قضِیّهاش
معروف است: پِیغمبر اکرم دستور دادند که آن عَذق را ـ که عبارت است از
نخلۀ خرما ـ بکَنند و در جلوِیش بِیندازند و به اِین
وسِیله باعث از بِین رفتن آن نخله بشوند.[1]
بعدها اِین مطلب مورد استفادۀ ما قرار مِیگِیرد که ضرر فقط
متوجّه محدودۀ خاصِّی نِیست، بلکه براِی دفع آن مِیتوان
به مقدارِی که دفع ضرر بشود، اقدام کرد.
ادّعاِی تواتر فخر المحقّقِین در اثبات قاعدۀ
لا ضرر بهواسطۀ انضمام رواِیات امامِیه و عامه
مرحوم فخر المحقّقِین
در اثبات اِین قاعده ادّعاِی تواتر کرده است،[2]
و مرحوم شِیخ هم بر اساس قول او اِین تواتر را پذِیرفته است؛[3] درحالِیکه در لسان
رواِیات امامِیّه دربارۀ قاعدۀ لا ضرر، سه مورد ذکر
شده است که در موارد مختلف است و ِیکِی از آن موارد، قضِیّۀ
سَمُرَة بن جُندب است، و در قضاِیاِی دِیگر هم هست، و بعضِی
از آنها مراسِیلاند و در سند اِین رواِیات، بعضِی از افراد
ضِعاف ِیا حدّاقل مجهولالهوِیّه به چشم مِیخورند.
شاِید نظر مرحوم فخر المحقّقِین
در ادّعاِی تواتر، به اِین جهت باشد که در قاعدۀ لا ضرر
علاوه بر امامِیّه، عامّه هم نظر دارند و حتِّی سُِیوطِی
مدّعِی است که تمام
[1]. الکافِی، ج ٥، ص ٢٩٢ و
٢٩٤؛ من لا ِیحضره الفقِیه، ج ٣، ص ٢٣٣؛ تهذِیب الأحکام، ج ٧، ص ١٤٧.