مسئلهاِی
که در اِینجا به نظر مِیرسد اِین است: نفِی تسبِیب به ضرر
منافاتِی ندارد با اِینکه جعل تحرِیم در اِینجا به
دلالت التزام باشد؛ چون نفِی تسبِیب به ضرر، هم شامل نفِی
حکمِی مِیشود که از طرف شارع باشد و موجب ضرر بشود و هم داعِی به
نفِی اباحۀ اضرارِی مِیشود که ممکن است از ناحِیۀ
غِیر به او بشود؛ هر دو را شامل مِیشود. بنابراِین نفِی اباحۀ
اضرار به غِیر، عبارةٌاُخراِی جعل تحرِیم است. پس اگر ما قائل
شدِیم که اِین ماهِیت، ماهِیت مرغوبٌعنها است، هم نفِی
تسبِیب به ضرر است شرعاً و هم نفِی تسبِیب به ضرر است
تکلِیفاً؛ هر دو را شامل مِیشود.
استدلال آِیةالله سِیستانِی بر رجحان احتمال دوم
اِیشان
در اِینجا از باب دِیگرِی وارد شدهاند و قول دوم را اخذ کردهاند،
نه از اِین طرِیقِی که ما عرض کردِیم. البتّه اِین مطلب
اِیشان صحِیح است. اِیشان در اِینجا مِیفرماِیند:
رجحان
ِیکِی از اِین دو احتمال ـ که آِیا ماهِیت مرغوبٌإلِیها
است ِیا ماهِیت مرغوبٌعنها ـ به اِین برمِیگردد که
آِیا ضرر جنبۀ مصدرِی و انتساب به فاعل دارد ِیا به
معناِی اسممصدر و ماهِیت خارجِی است؟
اگر ضرر به معناِی مصدر باشد و جنبۀ انتساب به فاعلش لحاظ
شده باشد پس «لا ضرر» ِیعنِی ضرر زدن ِیک شخص به دِیگرِی
ِیا اضرار کسِی به دِیگرِی.
اِیشان
مِیفرماِیند:
آنچه متبادر است و مُنساق از عرف است اِین است
که ضرر جنبۀ اسممصدرِی دارد. ِیعنِی وقتِی که مردم
مِیگوِیند که فلانِی ضرر کرد، منظورشان اِین نِیست که دِیگرِی
به او ضرر زد، بلکه جنبۀ منقصت در اِین را لحاظ مِیکنند.
و واقعاً هم همِینطور است. وقتِی مِیگوِیند که بِیچاره
ضرر کرد، معناِیش اِین نِیست که دِیگرِی به او ضرر زد، چون
اصلاً به دِیگرِی نگاه نمِیکنند، بلکه فقط به خودش نگاه مِیکنند
که منقصتِی به خودش وارد شده است؛ مثلاً وقتِی مِیگوِیند: «بِیچاره
خانهاش خراب شد!» به اِین نگاه نمِیکنند که چه کسِی خانهاش را
خراب کرده است، بلکه فقط خراب شدن خانه را از نقطهنظر ضرر مورد نظر
قرار مِیدهند؛ ِیا مثلاً وقتِی که جُرحِی به بدن وارد
مِیشود، بهدنبال اِین نمِیگردند که چه کسِی اِین جُرح
را وارد