بعث و زجر نِیست، پس استعمال
لفظ در اِینجا در بعث و زجر دِیگر استعمال مجازِی مِیشود.
مصحّح اِین استعمال، آن ارتباط و تناسبِی است که قبلاً با زجر ِیا با
رغبت مکلف بوده است و الآن مِیخواهد تبدّل پِیدا کند. وقتِی که
مولا بعث مِیکند، بِین اِین بعث و بِین آن زجر قبلِی ِیک
ارتباط است که مِیخواهد بهواسطۀ اِین بعث، آن زجر را بردارد؛ و
اِین مصحّح استعمال لفظ در بعث مِیشود.
روِی
اِین حساب ـ همانطورِیکه گفته شد ـ وقتِی مکلف الآن اِین
عمل را انجام مِیدهد دِیگر فرقِی نمِیکند که خود طبِیعت،
طبِیعتِی است که مکلف در آن رغبت ِیا انزجار دارد، ِیا مکلف
بهواسطۀ حکمِی که قبلاً بوده است الآن خودش را نسبت به اِین
قضِیّه در ضِیق مِیبِیند ِیا در ضِیق احساس
مِیکند؛ مثلاً وضوِیِی که قبلاً بر او بالماء واجب بوده است، الآن
هم مکلف خِیال مِیکند که همان وضو بالماء براِی او واجب است. پس
الآن اِین عناِیتِی که مکلف روِی اِین موضوع دارد بهجهت
ِیک امر قبلِی است، لذا شارع آن محذورِیت امر قبلِی را
برمِیدارد. پس در «لا حرجَ
فِی الدِّین»[1] متعلق حرج که وضوِی مائِیّه است، قبلاً مشمول حکم وجوب بوده
است و با «لا حرج»، حکم وجوب را از روِی آن موضوع برمِیدارد و مِیگوِید:
قبلاً وضوِی مائِیّه براِی تو واجب بود، ولِی الآن در
اِین ظرف دِیگر آن وجوب برداشته مِیشود.[2]
ضرر ِیکِی از مواردِی است که ممکن
است امر در غِیر اِین ظرف به آن تعلق گرفته باشد. منبابمثال اسرافِ
مال حرام است، ولِی بذلِ مال در مورد عبادات واجب است، مثلاً اگر انسان آب
ندارد ولِی پول دارد و شخصِی آب مِیفروشد باِید بذل مال کند،
اما اگر اِین بذل مال به جاِیِی رسِید که دِیگر باعث ضرر
مِیشود شارع مِیگوِید که آن حکم وجوب بذل مال در قبال
تحصِیل طهارت مائِیّه وقتِی به حدّ ضرر مِیرسد دِیگر آن
وجوب از اِین مورد برداشته مِیشود؛ ِیا مثلاً داخل منزل شدن
براِی سر زدن به درخت