ذهنِیات پِیش مخاطب وجود دارد! مخاطب همه
را با همدِیگر مِیسنجد، بعد ِیا حکم به وجوب مِیکند ِیا
حکم به استحباب مِیکند ِیا حکم به حرمت مِیکند ِیا حکم به
کراهت مِیکند. تمام اِینها به دست مخاطب است. وعِید بر فعل و
وعِید بر ترک هم ِیکِی از انتزاعاتِی است که مخاطب براساس القاء
اوامر و نواهِی آن را بهدست مِیآورد.
ِیعنِی
همانطورِیکه ما در باب وجوب گفتِیم که وجوب نِیاز به قرِینۀ
زائد ندارد، بلکه استحباب و ساِیر موارد نِیاز به قرِینه دارند، و همانطورِیکه
ما در بحث تعِیِین و تخِیِیر گفتِیم که
تعِیِین نِیاز به قرِینه و مئونۀ زائده بر اصل القاء اوامر
ندارد، بلکه تخِیِیر نِیاز به مئونۀ زائد دارد، همِینطور
در وعِید و وعده هم وعِید بر فعل و وعِید بر ترک اصلاً نِیاز
به جعل شارع ندارند، بلکه وقتِی شارع حکمِی را القاء مِیکند، خود
مخاطب مِیبِیند که باِید اِین کار را انجام بدهد ِیا
باِید اِین کار را ترک کند، و اگر انجام ندهد کتک مِیخورد.
اِین دِیگر نِیازِی به جعل شارع ندارد، بلکه در اِینجا
دِیگر عقل حاکم است به اِینکه اگر شما امر مولا را اتِیان نکنِید
شما تُعَدُّ عاصِِیًا، وقتِی که تُعَدُّ
عاصِِیًا، فَِیَستَوجِبُ العِقابَ!
اِینجا
دِیگر دو دو تا چهار تا است! صغرِیٰ و
کبرِیٰ و نتِیجه! هذا
واجبٌ و کلُّ واجبٍ ِیوجب إتِیان الفعل،
فِیَجبُ إتِیان هذا الفعل! بعد اِین نتِیجه را صغراِی ِیک قِیاس
دِیگر قرار مِیدهِیم: هذا
ِیجبُ إتِیانه، فإن لم ِیجب إتِیانه فِیُعدّ تارک
هذا الفعل عاصِیًا! بعد دوباره اِین
نتِیجه را صغراِی براِی ِیک قِیاس دِیگر قرار
مِیدهِیم: هذا ِیُعدّ
عاصِیًا، و کلُّ مَن ِیعدّ عاصِیًا فِیستوجبُ العقاب، فهذا
ِیستوجبُ العقاب!
پس
اِین وعِید بر فعل و ترک، قِیاساتِی است که ذهن و عقل آنها را
براساس ِیکدِیگر قرار مِیدهد و اصلاً به دست شارع نِیست. شارع
مِیگوِید: «اِین کار را انجام بده!» و بعد دِیگر کارِی
به آن ندارد و مِیگوِید: حالا تو هر طور که مِیخواهِی
قضاوت کن؛ اگر مِیخواهِی حمل بر ارشاد بکنِی بکن! اگر مِیخواهِی
حمل بر مولوِی بکنِی بکن! و مراتب مولوِی از حرمت و کراهت و از
وجوب و استحباب، هر کدام را که مِیخواهِی انجام بدهِی انجام بده! اگر
مِیخواهِی نهِی بعد الأمر را حمل بر اباحه بکنِی