ٱللَهَ وَأَطِيعُواْ ٱلرَّسُولَ) ِیا (وَلَا
تَعۡثَوۡاْ فِي ٱلۡأَرۡضِ مُفۡسِدِينَ)[1] ِیا (وَمَن
يَعۡصِ ٱللَهَ وَرَسُولَهُۥ...)[2] معلوم مِیشود که اِین اوامر و نواهِی ارشادِی
هستند و باز هم شارع آن را جعل نمِیکند.
به عبارت دِیگر، اِینطور نِیست که
شارع جعل حکم تکلِیفِی بکند و آن را القاء بکند، بلکه کارِی که
شارع مِیکند اِین است که حکم را براساس ِیک موضوع ِیا
اثبات مِیکند ِیا نفِی مِیکند. اثبات و نفِی آن
ِیا بهصورت امر و نهِی است ِیا بهصورت اثبات و نفِی و جملۀ
إخبارِیه است. حالا در اِینجا اِین خود مخاطب است که تجزِیه و
تحلِیل مِیکند و مِیگوِید: «اگر بهصورت امر باشد دلالت بر
وجوب و... دارد و اگر بهصورت نهِی باشد، دلالت بر کراهت و... دارد و اگر بهصورت
نفِی و اثبات باشد دلالت بر تأکِید دارد.» تمام اِینها
قوانِینِی است که عرف و محاوره براِی حمل کلام مولا جعل مِیکند
و حتِی ممکن است که خود مولا هم از اِین قوانِین خبر نداشته باشد.
پس اِین کار را عرف و مخاطب انجام مِیدهد.
تنها کارِی که مولا مِیکند اِین است که اِین امر ِیا
نهِی را القاء مِیکند، ولِی دِیگر در پشت اِین
قضِیّه، وعِید را جعل نمِیکند، بلکه مخاطب مِیفهمد که اگر
مولا امرِی را از عبد خواست، عبد باِید انجام بدهد و اگر انجام ندهد عقل
مِیگوِید: «فَهُوَ ِیُعَدُّ عاصِِیًا فَِیَستَوجِبُ العِقابَ» اِین را عقل انتزاع مِیکند، نه
شارع! کارِی که شارع مِیکند اِین است که مِیگوِید: «آقا،
اِین کار را انجام بده!» تمام شد، من وظِیفهام را انجام دادم و کنار
رفتم! مخاطب هم وظِیفه دارد که براساس عرف ببِیند آِیا اِین
امر شارع امر مولوِی است ِیا ارشادِی است؟ وجوب است ِیا استحباب
است؟ حرمت است ِیا کراهت است؟ اِینها دِیگر به دست شارع نِیست،
بلکه به دست مخاطب است؛ مخاطب است و قرائن! مخاطب است و مناسبات! مخاطب است و آنچه
از