مقتضاِی خود کلام است که نفس
اِین را بجا بِیاور! در تخِیِیر مِیتوانِید معادل
با اِین را هم بِیاورِید، پس ما ِیک دلِیل زائد مِیخواهِیم؛
پس اگر در ِیک مورد شک کردِیم، اصل عدم قِید زائد است و
در نتِیجه تعِیِین، الزام مِیشود. اِین اصل مثبت
نِیست، بلکه اقتضاِی خود کلام است.[1]
در مورد امر هم که دلالت بر طلب مِیکند، همِین
حرف را زدِیم و گفتِیم که نفس خود کلام امر که داعِی بر بعث دارد، لولا
مئونۀ زائد و لولا قرائن زائد، اقتضاِی اِیجاب مِیکند. لذا
اگر مولا فقط به عبد بگوِید: «بلند شو برو فلان کار را انجام بده!» و
هِیچ مطلب دِیگرِی نگوِید و اِین عبد هم هِیچ
قرِینهاِی نداشته باشد که منظور مولا استحباب است ِیا تهدِید
است، اگر آن کار را انجام ندهد، مولا مِیتواند کتکش بزند. مولا مِیگوِید:
«مگر به تو نگفتم برو انجام بده!» عبد مِیگوِید: «شما که الزام را
نگفتِی!» مِیگوِید: «نگفته باشم، گفتم برو انجام بده ِیا
نگفتم؟! همه چِیز را باِید بگوِیم؟! من گفتم که برو فلان کار را
انجام بده! حتماً باِید بگوِیم که اِین کار را انجام بده و
وعِید هم بر ترک دارِی؟! ِیا باِید بهعنوان تهدِید بگوِیم
که اِین کار را انجام بده؟! وقتِی مِیگوِیم که برو اِین
کار را انجام بده! باِید انجام بدهِی!» اقتضاء کلام اِیجاب است، ِیعنِی
ما غِیر از خود القاء کلام، نِیازِی به دلِیل و
قرِینۀ خارج و مئونۀ زائد ندارِیم. اِین را مِیگوِیند
دلِیل اقتضاء.
حالا اگر
مولا امرِی را القاء کرد، آِیا خود نفس اِین القاء، مولوِیت
را مِیرساند ِیا غِیر مولوِیت را مِیرساند؟
ِیعنِی آِیا ما در مولوِیت نِیاز به مئونۀ زائده
دارِیم ِیا در غِیر مولوِیت که جنبۀ ارشادِی
و امثالذلک باشد؟ ما در غِیر مولوِیت نِیاز دارِیم.
خود نفس القاء اِین امر از ناحِیۀ مولا، مولوِیت را مِیرساند.
اِین را مِیگوِیند دلِیل اقتضاء.
نظر آِیةالله سِیستانِی در دوران امر بِین
مولوِی و ارشادِی
لذا
مشهور بِین اصولِیِین اِین است که در دَوَران امر بِین
مولوِی و بِین
ارشادِی بودن امر، اصل با مولوِی بودن
است؛[2] ولِی
آِیةالله سِیستانِی مِیفرماِیند: