بهحساب نمِیآِید. بعِید است که بتوانِیم
بگوِیِیم که در اِینجا به قلع نخله تدارک ضرر مِیگوِیند
و پِیغمبر با اِین قلع نخله تدارک اِین ضرر را کرده است؛ بلکه در
اِینجا پِیغمبر حقِّی را از اِین شخص گرفته است و بعد درخت را
هم کندهاند. اِین را تدارک نمِیگوِیند.
پِیغمبر در اِینجا فقط ضرر از اِین
به بعد را جلوگِیرِی کرده است؛ ِیعنِی تا به الآن اصلاً
هِیچ، ولِی از اِین به بعد دِیگر حق ندارِی وارد منزل
بشوِی! ِیعنِی جلوِی ضرر بعدِی را گرفته است، نهاِینکه
ضرر قبلِی را تدارک کرده است. ضرر قبلِی تدارک نشد، ِیعنِی تا
الآن که اِینهمه آمده و رفته است اصلاً هِیچ تدارکِی نشد. اگر
پِیغمبر مِیخواست تدارک کند مثلاً باِید مِیفرمودند: اِین
مقدار به او بده! اما در رواِیات همچنِین چِیزِی ندارِیم.
پِیغمبر فرمودند: من مادّهاش را کَندم و
بِیرون انداختم، دِیگر مسئله گذشت و تمام شد! ِیعنِی
تدارکِی در اِینجا نِیست و ما نمِیتوانِیم از تدارک بحث
کنِیم؛ بلکه در اِینجا از ِیک حق صرف نظر شده است، چون الآن
دِیگر عرف آن مدّتِی را که مِیآمده و مِیرفته است بهحساب
نمِیآورد تا در إزاِی آن نِیاز به تدارک باشد، بلکه فقط
باِید بِین خود و خدا توبهاِی بکند. اگر هم آن شخص انصارِی بگوِید:
من نمِیبخشم! مِیگوِید: براِی آن موقعهاِیِی که
من آمدم و اذِیّتت کردم حالا چهکار کنم؟! درختمان را کَندِید و ما
دِیگر چِیزِی ندارِیم! ِیعنِی آن شخص انصارِی
خواهِینخواهِی مجبور به گذشت است و اِین هم باِید استغفار
کند. اما اِینکه کَندن درخت بخواهد تدارک ضرر باشد قدرِی بعِید است؛
بلکه با اِین کار فقط جلوِی ضررهاِی بعدِی گرفته شده است.
ضرر عبارت است از نقص؛ چه به اموال، چه به انفس، چه
به اعراض و چه به حقوق. اِین چهار تا در بحث ضرر مطرح مِیشود و تدارک
هر کدام از اِین موارد، متناسب با خودش است؛ مثلاً در بحث عِرض اگر ِیک
شخص بر ِیک شخص دِیگر ضررِی وارد کرد و آبروِیش را برد، تدارکش
به اِین است که در مجلسِی بِیاِید و جلوِی جمع
بگوِید که آقا من به اِیشان تهمت زدم! اِین مِیشود تدارک! ِیا
اگر حقِّی را از شخص دِیگرِی ضاِیع کرده است باِید تدارک
کند و اگر ضررِی متوجّهش شده باشد، مثلاً حقّ چاپِی براِی
اِین است و او اِین حق را گرفته و چاپ کرده است، او باِید تدارک