آن وارد نمِیشود و مسائلِی
هم که ذکر شده است قابل توجِیه است.
نقد و بررسِی استدلال مرحوم صدوق
اِین
مسئله در رابطه با «لا ضرر» درست است؛ اما در مورد «لا ضرار» معنا ندارد که بگوِیِیم: اسلام موجب اضرار به غِیر
نمِیشود! ِیعنِی معنا ندارد که بگوِیِیم: قبلاً در ظرف
غِیر اسلام اضرار به غِیر جاِیز بوده است، ولِی حالا
اسلام مِیگوِید که در اسلام، اضرار به غِیر جاِیز نِیست!
حتِی توهّم همچنِین مسئلهاِی هم معنا ندارد!
اِین اشکال قابل دفع است به اِینکه «لا ضرر
و لا ضرار فِی الاسلام» در مورد سمره ِیا در موارد دِیگرِی
آمده است که معنا ندارد که بگوِیِیم در اِینجا اضرار قبلاً
جاِیز بوده ولِی حالا در اسلام اِین اضرار برداشته مِیشود!
اِین توهّم باطل است. بنابراِین منظور از اضرار در اسلام اِین است
که ظرف براِی اضرار در اسلام وجود ندارد، ِیعنِی شخص
نباِیستِی اِینطور گمان کند که بهواسطۀ حقِی که دارد مِیتواند
به کسِی ضرر بزند! نه، اضرار در اسلام با استناد به حقّ شخصِی و با
عناِیت به حق ِیا اباحۀ در بعضِی موارد اضرار منافات دارد؛ ِیعنِی
شما در اسلام همچنِین حقِّی ندارِید که بخواهِید از مالتان ِیا
از حقّتان استفاده کنِید و اِین حق با اضرار به کسِی دِیگر
توأم باشد. گرچه ممکن است در ساِیر ادِیان اِین استفادۀ از
حق را تجوِیز کنند؛ ولِی در اسلام حتِی لازم نِیست که حتماً قبلاً
اِین اضرار ثابت شده باشد، بلکه توهّم اضرار به غِیر هم موجب مِیشود
که اِین حق برداشته شود؛ چون اسلام جمِیع جوانب را در نظر گرفته
است.
لذا ما با
ِیکچنِین توجِیهِی مِیتوانِیم بگوِیِیم
که کلام اِیشان در مجموع صحِیح است. البته اِین معنا، معناِی
خِیلِی بسِیطِی است، ِیعنِی گرچه اِین معنا
نسبت به آن معانِیاِی که گفتِیم، قدرِی تعقِید دارد، ولِی
اِین معنا، معناِی خِیلِی سادهاِی است: «ضررِی در
اسلام نِیست و اسلام موجب ضرر نمِیشود و همِینطور اسلام موجب
اضرار نمِیشود.»
بطلان معناِی پنجم به علت عدم وجود قِید «فِی
الاسلام» در رواِیات معتبر لاضرر
تمام اشکالاتِی
که به اِین رواِیت وارد مِیشود در اِین فرض است که قِید
«فِی الاسلام» وجود داشته باشد؛ ولِی وقتِی که ما گفتِیم قِید «فِی الاسلام»
اصلاً در رواِیت نِیست، بلکه همانطورکه خود صدوق ذکر کرده است، فقط
اِین قِید در بعضِی از