ضرر است. اگر اِینطور است پس اِین کلام،
عبارةٌأُخراِی رفع سبب به لسان رفع مسبب است که معناِی مشهورِی است
و مرحوم شِیخ هم ِیکچنِین معناِیِی را فرمودهاند.[1]
لذا در اِینجا نفِی حکم واقعاً به لسان نفِی موضوع معنا ندارد.
اِین کلام مرحوم آخوند و تفسِیر اِیشان بود.
معناِی پنجم قاعده لاضرر با توجه به قِید «فِی الاسلام»
معناِی دِیگرِی که
براِی اِین قاعده کردهاند، با عناِیت به قِید «فِی الاسلام»
است. مرحوم صدوق در من
لا ِیحضر بهواسطۀ اِینکه قِید «فِی الاسلام» را آوردهاند
خواستهاند معناِیِی براِی اِین لا ضرر بِیان بکنند.
اِیشان با اِین قاعده اثبات مِیکنند که مؤمن از کافر ارث مِیبرد[2] و دلِیل مِیآورند:
استدلال مرحوم صدوق بر ارث بردن مؤمن از کافر با استناد به
قاعدۀ لا ضرر
الاسلامُ ِیَزِید و لا ِیَنقُص؛
«اسلام همِیشه
زِیاد مِیکند و موجب خسران و نقص نمِیشود.»
و دو سه تاِی
دِیگر از همِین رواِیات مِیآورد و بهوسِیلۀ آنها
اثبات مِیکند که اگر کافرِی بمِیرد، مسلمان از کافر ارث مِیبرد
و لا عکس؛ ِیعنِی عکس آن نِیست! بهجهتاِینکه کافر از
کافر ارث مِیبرد، حالا اگر اِین شخص مسلمان باشد، اِین اسلامش که
به ضررش کار نمِیکند و نمِیگوِید: حالا که تو مسلمان شدهاِی
پس دِیگر نباِید ارث ببرِی! در کفر ارث مِیبردِی، ولِی
دِیگر در اسلام نباِید ارث ببرِی!
بنابراِین در اِینجا
استفاده مِیشود که «لا ضرر
و لا ضرار فِی الاسلام»
ِیعنِی اسلام سبب نمِیشود که ضررِی متوجه شخصِی بشود، و
به عبارت دِیگر، اعتقاد به اسلام و متدِیّن شدن به دِین
اسلام نمِیتواند موجب ضرر بر شخصِی باشد. پس اگر قِید «فِی الاسلام»
باشد، اِین رواِیت داراِی معناِی خوب و درستِی است و
اشکالِی به