براِی ما منتفِی است، لذا
نمِیتوانِیم از باب فناء لفظ در آن معنا، دو معنا را از ِیک لفظ
استفاده کنِیم، چون اِین خلاف ظهور جملات القائِی متکلم است.
اِین
مسئله مثل اِین مِیماند که شما بگوِیِید زِید و از
اِین زِید دو مسمِّیٰ و دو مصداق اراده کنِید، ِیعنِی
اِین زِید را نه بهعنوان عَلَمِیّت، بلکه بهعنوان جامع
مبهمِی که در تحت اِین جامع، دو مصداق وجود دارد بهکار ببرِید و
مثلاً بگوِیِید: «جائنِی
زِیدٌ» و منظورتان اِین زِید و آن
زِید باشد. اِین قضِیه عادتاً ممتنع است، نه عقلاً.
در ما نحن فِیه
هم همِینطور است؛ شما زجرِی را به مخاطب القاء مِیکنِید که
بهواسطۀ آن مِیخواهِید هم حرمت تکلِیفِی را
بِیان کنِید و هم فساد خود متعلّق را بِیان کنِید که
غِیر از آن حرمت تکلِیفِی است که عقاب بر آن مترتّب است، بلکه ِیک
قضِیۀ ارشادِی است که اصلاً به حرمت مربوط نمِیشود. پس
اِین زجر به دو مصداق و دو قرِینۀ معِیّنه تعلق گرفته است: ِیا
«لا ضرر» به هوِیّت زجر در آمده است و حرمت تکلِیفِی را
به مخاطب بِیان و القاء مِیکند، ِیعنِی وقتِی که متکلم
به مخاطب مِیگوِید: «لا ضرر» معناِیش اِین است که ضرر و اضرار از
تو حرام است؛ ِیا اِینکه متکلم در عِین القاء حرمت
تکلِیفِی، اِین مسئله را هم القاء مِیکند که اصلاً من با حرمت
تکلِیفِی کارِی ندارم، بلکه آن مسئله و آن معامله و آن عملِی
که توأم با ضرر و اضرار است، از ناحِیۀ شارع ممضِیٰ
نِیست و باطل است. بِینهما بونٌ
بعِید! اِین چه ربطِی به آن دارد؟!
باِید دو کلام و دو القاء باشد: ِیک القاء، القاء تحرِیم
تکلِیفِی، و ِیک القاء، القاء بطلان عمل و معامله؛ مثلاِینکه
شما ِیک لفظ مشترک را در دو معنا در عرض هم و در افادۀ واحد استعمال
کنِید، که گفتِیم اِین استعمال عقلاً محال نِیست، اما عادتاً
محال است.
براِی رفع اشکال عدم اجتماع اِین
دو معناِی تحرِیمِی و ارشادِی، ما قائل به اِین مِیشوِیم
که در اِینجا «لا ضرر»
در زجر استعمال شده است و چون زجر ِیک معناِی واحد است، بنابراِین
مِیتوانِیم هم معناِی ارشادِی و هم معناِی
تکلِیفِی را در عرض هم استفاده کنِیم. ما نمِیگوِیِیم
که مولا «لا ضرر»
را در نهِی ارشادِی
و در حرمت تکلِیفِی استعمال کرده است، بلکه مِیگوِیِیم
مولا گفته است: «لا ضرر»
ِیعنِی «لا ِیضُرَّ أحدُکم