بر فرض
که ما قائل بشوِیم که «لا» در اِینجا مجاز است، اما اِین اقرب
مجازات است؛ چون اگر شما «لا»ِی نفِی را در نهِی بهکار ببرِید
اِین ِیک نوع بهکار بردن مجاز است و خِیلِی مئونه
مِیخواهد نسبت به اِینکه «لا» را در خود معناِی حقِیقِیاش
که نفِی حکم است بهکار ببرِید؛ ِیعنِی درست است که منظورمان
از «لا ضرر» در اِینجا نفِی حکم است، ولِی
باز نفِی را در نفِی بهکار بردهاِیم، نهاِینکه نفِی
را در نهِی بهکار برده باشِیم، و أِین هذا من الآخر؛ ِیعنِی اِین
خِیلِی تفاوت دارد و خِیلِی نِیاز به مئونه دارد که شما
ابتدائاً و از اول نفِی را در نهِی بهکار ببرِید، گوِیا
اصلاً نفِیِی وجود ندارد: لا ضرر ِیعنِی لا تضُرّوا. پس اِینکه ما «لا»ِی
نفِی جنس را در نهِی استعمال کنِیم خِیلِی مئونه
مِیبرد تا اِینکه «لا»ِی نافِیۀ جنس در همان
معناِی نفِی جنس باشد، بعد از باب صونًا لکلام الحکِیم عن
اللغوِیة، نفِی
تسبِیب به ضرر و اضرار را از آن استفاده کنِیم. بِین اِین دو
قضِیه خِیلِی تفاوت است.
از
اِین نقطهنظر مِیتوانِیم بگوِیِیم که مطلب آِیةالله
خوئِی مطلب صحِیحِی است و اعتراضِی که آِیةالله
سِیستانِی به اِیشان کردهاند[1]
وارد نِیست.
معناِی دوم قاعدۀ لا ضرر: دلالت توأماً بر
نهِی مولوِی و فساد وضعِی ارشادِی
مسلک و معناِی دومِی که براِی
قضِیۀ لا ضرر
بِیان کردهاند اِین است که خود «لا» در اِینجا به معناِی
نهِی است، منتها همانطورِیکه مرحوم شِیخ در رسائل دارند،[2] در اِینجا
تحرِیم و نهِی أعم از تحرِیم مولوِی و نهِی ارشادِی
است. در اِینجا «لا» به معناِی نهِی آمده است و نهِی هم دلالت
بر تحرِیم مولوِی مِیکند، مثل (أَحَلَّ ٱللَهُ ٱلۡبَيۡعَ
وَحَرَّمَ ٱلرِّبَوٰاْ)[3] که حرمت ربا دلالت بر تحرِیم
مولوِی مِیکند. البته فعلاً ما کارِی به ارشادِی آن
ندارِیم، بحث ارشادِی آن بعداً مِیآِید. ولِی اضافه بر
آن تحرِیم مولوِی و تحرِیم تکلِیفِی که مدلول کلام
شِیخالشرِیعه بود، ِیک حکم ارشادِی هم که دالّ بر ترتّب
احکام وضعِیه بر مصادِیق ضرر است در اِینجا وجود دارد که در عرض هم
و به موازات هم از اِین قاعده استفاده مِیشود.