البته اگر اِینها از جانب
رفِیق باشد همهاش لطف است! مِیگوِیند: هرچه از دوست رسد
نِیکوست! لذا اگر انسان واقعاً به مقام رفاقت برسد، دِیگر کم و زِیادِی
اصلاً معنا ندارد، دِیگر نحوهاش اصلاً معنا ندارد، اصلاً هِیچ
چِیزِی معناِیِی ندارد! خلاصه در اِینجا لطائفِی است؛
مثلاً در بعضِی جاها اگر بخواهد احترام کند اصلاً رفِیقش از بِین
مِیرود! و مِیگوِید: اصلاً چرا به من احترام کردِی؟! چرا
اِین را براِی من آوردِی؟! خلاصه اِین قضِیه مِیشود:
ِیا منبابمثال احکامِی که در دِین مسِیحِیت است: «اگر
ِیک سِیلِی به اِینطرف گوشت زدند، آنطرف گوشت را هم
بِیاور و بگو ِیکِی دِیگر هم بزن!»[2]
اِین جعل تسبِیب به اضرار و امضاء اضرار است و در اسلام «لا ضرار» دارد
نفِی جعل تسبِیب به اضرار و نفِی جعل امضاء اضرار مِیکند.
اسلام در مرحلۀ جعل قانون مِیگوِید: (وَلَكُمۡ فِي ٱلۡقِصَاصِ حَيَوٰةٞ
يَـٰٓأُوْلِي ٱلۡأَلۡبَٰبِ)،[3]
ولِی بعد در مرحلۀ اخلاق مِیگوِید: (وَإِن تَعۡفُواْ وَتَصۡفَحُواْ
وَتَغۡفِرُواْ فَإِنَّ ٱللَهَ غَفُورٞ رَّحِيمٌ).[4]
کِیفِیت دلالت «لاضرار» بر نهِی از إضرار به
غِیر
کار سومِی که مِیکند
اِین است که جعل تسبِیب به عدم اضرار مِیکند، ِیعنِی
مِیگوِید: حالا که آمدِی ضرر زدِی، پس باِید تاوان پس
بدهِی و باِید قصاصت کنند! اِین جعل تسبِیب به عدم اضرار
است تا به اِینوسِیله دِیگر فردا فلان کار را انجام ندهِی و
اگر انجام بدهِی، قانون قصاصت مِیکند.
بنابراِین
ما در «لا ضرار»
هم «لا» را در
معناِی نفِی جنس بهکار مِیبرِیم و به دلالت