«لا ضرر و
لا ضرار» را قبول دارِید و قِید «علِیٰ مؤمنٍ» را اضافه مِیدانِید، آنوقت چگونه ممکن است که «علِیٰ مؤمنٍ» را بهعنوان قرِینۀ معِیّنه براِی تحرِیم
ذکر کنِید؟! ِیک وقت شما «علِیٰ
مؤمنٍ» را قبول دارِید و مِیگوِیِید
که قاعده با «علِیٰ مؤمنٍ» آمده است، اِین ِیک مسئله مِیشود؛ ولِی ِیک وقت
شما اِین «علِیٰ مؤمنٍ» را قبول ندارِید و مِیگوِیِید در بعضِی از رواِیات،
قِید «علِیٰ مؤمنٍ» آمده و در بعضِی از رواِیات، قِید
«فِی الاسلام» آمده و در بعضِیها هم چِیزِی نِیامده
است.
ثانِیاً «علِیٰ مؤمنٍ» باعث قرِینۀ معِیّنه نمِیشود. بله، مناسبت حرمت
و نهِی را از دِیگر مناسبات راجح قرار مِیدهد، اما نهاِینکه
شما بهعنوان قرِینۀ معِیّنه از آن استفادۀ تحرِیم
کنِید و بعد بقِیۀ احتمالات را دفع کنِید و بر روِی آن
احکام بار کنِید!
در لا ضرر و
لا ضرار اگر
«لا» را «لا»ِی نفِی بگِیرِیم، ِیعنِی در اسلام ضرر
و ضرارِی بر مؤمن نِیست. پس ما در اِینجا هم استفادۀ
نهِی مِیکنِیم و هم استفادۀ نفِی مِیکنِیم:
در وهلۀ اول مِیگوِیِیم که استفادۀ نفِی است، و
از اِین نفِی استفادۀ نهِی هم مِیشود. کجاِی اِین
قضِیه اشکال دارد؟! بنابراِین درست است که «علِیٰ مؤمنٍ» قرِینه مِیشود براِی
اِینکه دلالت نهِی بهتر است، ولِی هِیچوقت قرِینۀ
معِیّنه نخواهد شد، مضافاً بر اِینکه اصلاً قِید «علِیٰ مؤمنٍ» را فقط در بعضِی از رواِیات دارِیم و
شما هم اِین قِید را قبول ندارِید.
استدلال شِیخالشرِیعه به «إنّک رجلٌ
مضار» بر
معناِی تحرِیم
مطلب دِیگرِی که
اِیشان بِیان مِیکنند اِین است:
در
رواِیت سمره دارِیم که «إنّک رجلٌ مضارٌّ، و لا ضررَ و
لا ضرارَ.»[1] در اِینجا به مناسبت «إنّک رجلٌ
مضارٌّ» که صغراِی
براِی لا ضرر و لا ضرار است، استفادۀ تحرِیم مِیشود بهخاطر اِینکه
نمِیخواهد بگوِید: «لا ضرر و لا ضرار» ضرار نِیست، چون در اول اِین
رواِیت گفته است: «إنّک رجلٌ مضارٌّ؛ تو در خارج ضرر زدهاِی!» پس نمِیخواهد
بگوِید که ضررِی نِیست؛ چون ضرر هست و اِین آقا در خارج به
انصارِی ضرر زده است، پس لا ضرر و لا ضرار ِیعنِی چه؟