حالا که
اِینطور شد، پس شارع در مقام عدم تحقق اِین ماهِیت
باِید عدم تسبِیب به تحقق اِین منقصت و اِین ضرر را جعل
کند، ِیعنِی شارع در اِینجا باِید با لسان نفِی «لا ضرر»
بگوِید: حکم ضررِی، حکم ضِیق، حکم حرجِی، حکمِی که شما
به آن رغبت ندارِید و مورد انزجار شما است در اسلام برداشته مِیشود.
شارع باِید اِین کار را بکند بهخاطر اِینکه ممکن است توهّم
پِیدا بشود که شارع احکام ضررِی را هم جعل کرده است، لذا بهجهت رفع
توهّم جعل حکم ضررِی، شارع در اِینجا اصل آن حکم ضررِی را
برمِیدارد؛ همانطور که قول مشهور هم همِین است.[1]
کلام مشهور دربارۀ عدم دلالت لاضرر بر جعل حکم
در اِینجا مشهور بر اِین
مبنا بناِیِی قرار دادهاند و گفتهاند:
آنچه اِین رواِیت و اِین
قاعده در صدد بِیان آن است فقط اِین است که شارع احکام ضررِی
جعل نکرده است، و دِیگر ساکت است.
منبابمثال
اگر در ِیک مورد ندانِیم که حکم در اِینجا چِیست، فقط مِیتوانِیم
بگوِیِیم که شارع در اِینجا حکم ضررِی جعل نکرده است، اما در
مورد اِینکه در اِینجا چه چِیزِی بهجاِی آن گذاشته است
دِیگر ساکت است. مشهور به اِین معتقد هستند. اگر منبابمثال ما در
ِیک واقعه به مشکل برخوردِیم و ندانستِیم که حکم شارع در آنجا
چِیست، نمِیتوانِیم بگوِیِیم شارع در آنجا حکم ضررِی
جعل کرده است، چون با «لا ضرر» آن حکم را از خودش نفِی کرده است؛ ولِی اِینکه در
مقابل اِین حکم چه حکمِی آورده است، دِیگر اِین «لا ضرر» در صدد بِیان آن نِیست؛ ِیعنِی «لا ضرر» در مقام جعل حکم خلاف ضررِی نِیست، بلکه در مقام نفِی
حکم ضررِی است؛ ِیعنِی «لا ضرر» در اِینجا نمِیخواهد
تسبِیب به رفع ضرر و جعل حکم غِیر ضررِی کند، بلکه فقط
مِیخواهد بگوِید که من ضرر را براِی شما جعل نکردهام و حکم
ضررِی نِیاوردهام! در اِینجا مشهور قائل به اِین مسئله
هستند. حالا جواب اِین اشکال که آِیا اِین مطلب تمام است ِیا
نه، مِیماند براِی بعد.
بناء قاعدۀ لاضرر براساس حکم عقل به انزجار از ضرر
[1]. قاعدة لاضرر و لاضرار، سِیستانِی، ص 134 ـ 136
و 178.