ضارّ؛ بنابراِین
چون آن شخص استمرار در ضرر داشت حضرت مطلب را بهعنوان مضارّه و ضرار به او القاء مِیکنند.
روِی اِین حساب، ِیا باِید ضرار را به معناِی
تأکِید ضرر بگِیرِیم، ِیعنِی ضرار همان ضرر و
تأکِید ضرر است؛ ِیا باِید ضرار را به معناِی مبالغه و
استمرار بگِیرِیم. معناِی تأکِید که خلاف است و معنا ندارد
پِیغمبر بگوِیند «لا ضَرَرَ» و دوباره تکرار بکنند: «و لا ضَرَرَ»! هِیچ فرقِی که نمِیکند! اِین خلاف محاوره است.
بنابراِین باِید ضرار را به معناِی استمرار بگِیرِیم، ِیعنِی
«لا ضَرَرَ فِی الاسلام و لا ضرارَ» به معناِی استمرار اِین ضرر باشد.
اشکال اِین است که وقتِی که در جمله اوّل لا ضرر
نفِی شد، استمرار لا ضرار به طرِیق اولِیٰ منتفِی
است، پس دِیگر لا ضرار گفتن چه معناِیِی دارد؟! همان لا ضرر
اوّل، ِیعنِی لا ضرر ابتداِیِی در اِینجا
کفاِیت مِیکند و دِیگر لا ضرار گفتن ِیعنِی چه؟!
وقتِی اصل قضِیّه منفِی است طبعاً ادامهاش هم منفِی است؛ لذا
گفتهاند: لغو است و حکِیم همِیشه از کلام لغو پرهِیز مِیکند،
خصوصاً اگر ما نگاه بکنِیم مِیبِینِیم کلمات و جملات
پِیغمبر اکرم خِیلِی موجز و پرمعنا و مختصر و پرفاِیده بوده
است.
بررسِی تفسِیر ضرار به تلافِی ضرر
ِیک
وجه باقِی مِیماند و آن وجه اِین است که اگر ضرار را از باب مضارّه و مشارکت
بدانِیم، گفتن «لا ضرار» در اِینجا معناِی خودش را مِیدهد و «لا ضرر و لا ضرار» ِیعنِی نه ضرر ابتداِیِی از کسِی در اسلام
محقّق است و نه ضرر بهعنوان تلافِی ضرر در اسلام مجعول است. اِین قاعده
نظِیر قواعد قصاص و موازات قصاص با خودِ اصلِ جرم مِیشود؛ مثل (ٱلۡأَنفَ بِٱلۡأَنفِ وَٱلۡأُذُنَ
بِٱلۡأُذُنِ)[1]ِیا
مثل (وَإِنۡ
عَاقَبۡتُمۡ فَعَاقِبُواْ بِمِثۡلِ مَا عُوقِبۡتُم بِهِۦ)[2] و امثالذلک که جهت عدالت در قصاص و تلافِی را مِیرساند و
بعد (وَلَئِن
صَبَرۡتُمۡ لَهُوَ خَيۡرٞ لِّلصَّٰبِرِينَ)[3] که بعد از عدالت، جهت اِیثار و