بعضِیها باب مفاعله را به معناِی قصد و سعِی در عمل
گرفتهاند، ِیعنِی در مفاد هِیئت علاوه بر مبدأ، جنبۀ قصد هم
لحاظ شده است؛[1] مثلاً سابَقَ ِیعنِی سعِی در سبقت، قاتَلَ ِیعنِی سعِی در
قتل. ِیک وقت مِیگوِیِیم: قَتَلَهُ؛ اما ِیک وقت
مِیگوِیِیم: قاتَلَهُ،
ِیعنِی سعِی کرد و کوشِید و
به اِین قتل اهتمام کرد.[2] البته اگر موارد استعمال اِین باب را لحاظ کنِیم مِیبِینِیم
در بعضِی از موارد اصلاً اِین سعِی به مقتضاِی ماده مِیآِید،
وإلاّ خود باب مفاعله دلالت بر سعِی ندارد.
بعضِی مانند مرحوم کمپانِی،
مفاد هِیئت مفاعله را متعدِی کردن فعل مجرد، بهوسِیلۀ
غِیر حرف قرار دادهاند؛ مثلاً جَلَسَ
إلَِیه با «إلِیٰ» متعدِی شده، ولِی
جالَسَه خودش بهوسِیلۀ هِیئتش متعدِی شده است.[3] البتّه در
بسِیارِی از موارد مِیبِینِیم که معناِی مفاعله با
معناِی مجرّد ِیکِی است، ِیعنِی وقتِی که خود اسم
مجرّد متعدِی مِیشود هم همِین است؛ مثلاً در بسِیارِی
موارد، ضَرَبَهُ و ضارَبَهُ فرقِی نمِیکنند.
بعضِی معناِی باب مفاعله
را تأکِید و استمرار قرار دادهاند؛ مثلاً قاتَلَ به معناِی استمرار در قتل
است ِیا باعَدَ به معناِی استمرار در بُعد است. ِیک وقت مِیگوِیِیم:
بَعُدَ؛
ولِی ِیک وقت مِیگوِیِیم: باعَدَ، ِیعنِی
خِیلِی دور شد، که اِین به معناِی تأکِید ِیا به معناِی
استمرار است.[4]
بررسِی قول به ترادف معناِی ضرر و ضرار
بناءًعلِیهذا از مجموع آنچه از کتب لغت و از استظهارات
دِیگران استفاده مِیشود اِین است که لا ضرر و لا ضرار به
ِیک مفاد است، ِیعنِی ضَرَّ با ضرار و ضارَّ به ِیک معناست؛ خصوصاً اِینکه در اِینجا جهت استمرار
لحاظ شده است، چون پِیامبر اکرم به سمره مِیفرماِید: «إنّک رجلٌ مضارّ؛ و لا ضرر و لا ضرار» و نمِیفرماِید: رجلٌ