تِّجَٰرَتُهُمۡ) کسِی نِیست که حرفهاش تجارت
است؛ بلکه کسِی است که در راه خدا جانش را مِیدهد و با ِیک مرتبه
جنگ کردن و مقاتله با مشرکِین و کفّار، جانش را مِیدهد و بهشت را
مِیخرد. معنا ندارد بگوِیِیم که او حرفهاش اِین است! مگر ما
چند دفعه جنگ مِیکنِیم؟! چند دفعه کشته مِیشوِیم و زنده
مِیشوِیم؟! اِین معنا ندارد.
البتّه من
فقط خواستم ِیک مورد نقض بِیان کنم وإلاّ خودتان مِیتوانِید
صدها مورد پِیدا کنِید. اِین مسائل مطرح شده است و چون مطرح کردهاند،
چارهاِی ندارِیم جز اِینکه ما هم مطرح کنِیم؛ ولِی
مِیخواهِیم زود از اِینها بگذرِیم تا به اصل مطلب در
اِین قاعده برسِیم.
تلمِیذ: انسان
عملاً در هر ثانِیه با نفس و با شِیطان مبارزه مِیکند، پس در تمام
عمرش در هر ثانِیهاِی معامله مِیکند؛ لذا حرفه مِیشود.
استاد: ببِینِید، اولاً خود حرفه
ِیکِی از عناوِین عرفِی است. کسِی که اِین کار را
بکند نمِیگوِیند حرفهاش اِین است. حرفه ِیکِی از
امورِی است که در دنِیا متداول است. به صنعت و کتابت و خِیاطت و
امثالذلک حرفه مِیگوِیند. منبابمثال وقتِی مِیگوِیند
که شما چند تا نانخور دارِی؟ مِیگوِیِید که بنده
مثلاً چهار تا دارم. مِیگوِیند که مگر خود شما نان نمِیخورِی؟
مِیگوِیِید: خودم که حساب نِیست! به عائله نانخور مِیگوِیند،
ولِی نمِیشود آدم خودش را جزء عائله بهحساب بِیاورد. حرفه
ِیکِی از عناوِین عرفِی است و عرف براِی آن حدود
تعِیِین مِیکند. به مسائل ظاهرِی حرفه مِیگوِیند،
به کتابت، خِیاطت، صنعت، علم، محنه و امثالذلک حرفه مِیگوِیند.
اما اِینکه انسان با نفس خودش مبارزه بکند، به اِین حرفه نمِیگوِیند.
بله، اِین کار را انجام مِیدهد؛ اما عرفاً بر اِین انجام دادن،
حرفه استعمال نمِیشود؛ مگر اِینکه از باب عناِیت و مجازاً
بگوِیِیم اِین حرفه است، و اشکالِی هم ندارد.
ثانِیاً
شما در مورد مقاتله: (إِنَّ ٱللَهَ
ٱشۡتَرَىٰ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ
أَنفُسَهُمۡ وَأَمۡوَٰلَهُم)[1] چه