اصلاً کسِی ضرار را به
معناِی طرفِینِی معنِی نکرده و آن را در معناِی مشارکت
استعمال نکرده است.
بعضِیها
فرمودهاند که باب مفاعله اصلاً تکثر در معانِی ندارد، بلکه به معناِی
مشارکت ِیا به معناِی کثرت ِیا به معناِی شروع در ِیک
فعل مِیآِید، مانند مقاتله که به معناِی شروع در قتال است، ِیا
مسابقه که به معناِی شروع در سبقت است.
باب مفاعله
بر ِیک محور مِیگردد؛ منتها اِین اختلافاتِی که ما مِیبِینِیم،
در مادّۀ اِین باب مطرح شده است و براساس خلط بِین مادّه و
هِیئت، اِین مسئله را روِی هِیئت بار کردهاند و گفتهاند:
معناِی
مشارکت و تضاِیف و شروع در فعل و امثالذلک مربوط به هِیئت باب
مفاعله است، اما خود آن مادّه جداست. باب مفاعله براِی آن مبدأ اشتقاق خودش
است و عربها اِین مادّه را در اِین هِیئت بهکار بردهاند و بعد
در هِیئت دِیگر هم بهکار بردهاند، و هِیچ جهتِی براِی
خصوص اِین هِیئت در اِینجا لحاظ نشده است.[1]
مبدأ اشتقاق باب مفاعله
مطلبِی که در اِینجا به ذهن مِیرسد
اِین است که مبدأ اشتقاق باب مفاعله چِیست؟ آِیا آن مبدأ همان صرفالحَدَث
است که به باب مفاعله مِیرود؟ درحالِیکه ما در صرفالحَدَث
چِیزِی غِیر از خود آن حَدَث نمِیبِینِیم؛ پس
اِین معنا از کجا آمده است؟ مثلاً معناِی سافَرَ که به معناِی مسافرت کرد است، ِیا ناعَمَه که به معناِی صِیرورت ذا نعمةٍ است، ِیا قاتَلَ که به معناِی شروع در قتل است، «قتل»
مادۀ اِین فعل است و به معناِی کشتن است، ولِی اِین
«شروع» در معناِی قتل نِیست، غِیر از اِینکه ما شروع در فعل
را به اِین باب نسبت بدهِیم، معنا ندارد که اِین «شروع» در خصوص
حدث باشد.
چون در
اِین قضِیّه به مشکل برخورد کردهاند، مطلب دِیگرِی را مطرح
کردهاند که ما دو نوع مبدأ دارِیم: ِیک مبدأ جلِیّ و ِیک
مبدأ خفِی.
ِیک مبدأ مانند ضَرْب، أکْل، کتابت و امثالذلک
است. کاتب ِیعنِی کسِی که
[1]. قاعدة نفِی الضرر، آغا ضِیاء، ص 301؛ مباحث الأصول، شهِید صدر، ج 4، ص 530.