نِیست.
از اِین نقطهنظر مِیگوِیند که ما نمِیتوانِیم
خِیلِی به معناِی لغوِی تکِیه کنِیم و شاِید
اِینها که مصادِیق را ذکر کردهاند غالباً به آن معناِی کلِی
دسترسِی پِیدا نکردهاند و از خود مصادِیق، ِیک ما بهالاشتراک
گرفتهاند؛ البتّه ممکن است ما بهالاشتراک ناظر به ِیک مصداق
دِیگرِی نباشد و داِیرهاش داِیرۀ ضِیقترِی
باشد.
لذا خود ما
باِیستِی براِی ضرر ِیک معناِی جامعِی ترسِیم
کنِیم، که البتّه در طول اِین بحثها آن معنا ترسِیم مِیشود.
ِیعنِی بعد از اِینکه موارد استعمال و استشهاد ضرر در آِیات و رواِیات و کلام اهل لغت و
حکاِیات و تارِیخ و... ذکر شد، منحِیثالمجموع ِیک
معناِی کلِی به ذهن مِیآِید که تمام اِینها
مصادِیق آن است و در آنجا هم دِیگر وابسته به هر عرفِی ممکن است
تفاوت کند. ولِی آن معناِیِی که فعلاً مِیتوانِیم
براِی ضرر ترسِیم کنِیم اِین است که ضرر ِیک معناِی
عرفِی است که دست عرف براِی اِین مسئله و قضِیّه از نقطهنظر
سعه و ضِیق و تشخِیص مصداق و تحقق موضوع، باز است.
تفاوت عرف و بناء عقلا
تلمِیذ: مرجع
تشخِیص عرف چِیست؟ آِیا عقل است؟
استاد: نهخِیر، ما عرف را با
بناء عقلاء دوتا مِیکنِیم. ممکن است عرفِی از بناء عقلاء
پِیروِی نکند؛ مثلاً خِیلِی از اِین عرفها هستند که شما
وقتِی که نگاه مِیکنِید مِیبِینِید که در
مسئلۀ حُسن و قبح کاملاً تفاوت مِیکنند، مثلاً اِین عرف اِین
کار را زشت مِیداند و آن عرف آن کار را زشت مِیداند، و هر عرفِی
ِیک کار را زشت مِیداند، ِیا مثلاً اِین عرف اِین نوع
احترام را صحِیح مِیداند و ِیک عرف دِیگر آن نوع احترام را
صحِیح مِیداند. حتِی عرف در حُسن و قبح عقلِی ممکن است اصلاً
راه خطا را در پِیش بگِیرد. همچنِین ما بعضِی از موارد را در
شرع دارِیم که شارع اصلاً هِیچ نظرِی به عرف ندارد. بنابراِین
در مسئلۀ عرف، بناء عقلاء نِیست.
بناء عقلاء اصلاً مافوق عرف و حاکم بر عرف است؛ ِیعنِی
شما چه عرف اِینجا ِیا چه عرف جاِی دِیگر، هر عرفِی را
نگاه کنِید، مِیبِینِید همه از ِیک روش
پِیروِی مِیکنند؛ مثلاً در مسئلۀ عمل به قول ثقه، در
مسئلۀ ترحّم به صغِیر و ِیتِیم، در شکرِ منعم،