مِیزان اعتبار کلام اهل لغت در بِیان معنا و مصداق الفاظ
تلمِیذ: کتب لغت ناظر
به استعمالات هستند، ِیعنِی اِینها گرچه به عنوان ثبت معناِی
موضوعٌله حقِیقِی نوشته شدهاند، ولِی وقتِی انسان استقصاء
مِیکند مِیبِیند که اِینها ناظر به همان استعمالات
عرفِی هستند. اگر اِینطور باشد دِیگر فرقِی بِین لغت و
نظر عرف نِیست الاّ اِینکه بگوِیِیم: بهخاطر آن تفاوتهاِیِی
که عرف در هر زمانِی براِی خودش دارد و در هر عرفِی، معانِی
خود به خود عوض مِیشوند، پس نمِیتوانِیم به آن
رواِیات بکلِیّته تمسّک کنِیم؛ چراکه ممکن است عرف زمان رسول خدا
صلِّی الله علِیه و آله با زمان الآن فرق کند و نقصِی که آنموقع ضرر
بوده است الآن ضرر نباشد.
استاد: البتّه ضرر به ِیک
معناِی کلِی اشاره دارد که در هرجاِیِی ممکن است مصادِیق
متفاوتِی پِیدا بکند. منبابمثال الآن براِی حج ِیک
مِیلِیون تومان پول مِیدهند. شما اِین حج را نگاه کنِید؛
نسبت به ِیک شخص ثروتمندِی مِیبِینِید که اگر اِین
شخص بخواهد ِیک مِیلِیون بدهد انگار ِیک سوزن از زندگِیاش
کم شده است، لذا اِین شخص واجبالحج است و باِید به حج برود؛ اما اگر
شخص دِیگرِی ِیک مِیلِیون تومان بدهد همۀ
زندگِیش را داده است، لذا او مستطِیع نِیست. بنابراِین ما
باِید به ِیک معِیار کلِی برسِیم و ببِینِیم
که اگر ِیک نقص ِیا سلب حقِّی پِیدا شود شارع در تحقق موضوع
ضرر تا چه حدِی پِیش آمده ِیا توقف کرده است؟ اگر به آن
معِیار رسِیدِیم مصادِیق آن در هر زمانِی تفاوت
پِیدا مِیکند.
ما مِیبِینِیم
در بعضِی از معانِیاِی که اهل لغت براِی ضرر ذکر کردهاند اِین
معنا فقط ِیک مصداق براِی آن است. منبابمثال مِیبِینِیم
که اهل لغت «ضِیق» را بهعنوان معناِی ضرر ذکر کردهاند، درحالتِیکه
در بعضِی جاها در ضِیق اصلاً معنا ندارد و هِیچ ضِیقِی
پِیدا نمِیشود و آن فرد هم هِیچ طورِی نمِیشود و
شاِید خوشحال هم بشود، ولِی عرف مِیگوِید آن فرد در واقع
در اِینجا ضرر کرده است؛ ِیعنِی اهل لغت بهجاِی اِینکه
ِیک معناِی کلِی را ذکر کنند، ِیک مصداق را پِیدا کردهاند
و آن را مفاد براِی اِین لفظ قرار دادهاند، درحالتِیکه اِین
فقط ِیک مصداق براِی اِین لغت است و مفاد آن