به دلالت
التزامِیه ظهور در رضاِیت دارد. اِین مِیشود ظهور
مقامِی، نه ظهور لفظِی؛ چون متکلّم لفظِی را نگفته و حرفِی
نزده است.
تفاوت ظهور
مقامِی با ظهور لفظِی اِین است که در ظهور لفظِی، خود لفظ در
ِیک معنا ظهور دارد، مثل «ِینبغِی» که در استحباب ظهور دارد؛ ولِی در ظهور مقامِی اصلاً
لفظِی نِیست تا اِینکه ظهورِی داشته باشد ِیا
نداشته باشد، ِیعنِی اصلاً موضوعِی در کار نِیست و سرِی
نِیست که بتراشِیم! خود نبودن لفظ، ظهور دارد در اِینکه منظور در
اِینجا اِین است.
حالا
مِیخواهِیم بِین ناقص و بِین کامل جمع کنِیم، لذا
مِیگوِیِیم: اِینکه راوِی نگفته است: «لا ضرر و لا ضرار فِی الاسلام»، اِین نگفتن «فِی
الاسلام» ظهور دارد در اِینکه «فِی الاسلام»
نِیست؛ اما آن راوِی دِیگر که «فِی الاسلام» را گفته است، گفتن
او در بودن «فِی الاسلام» نص است. اِین ظهور کلام اِین راوِی اول، ظهور
مقامِی است و دلالت بر عدم غفلت از آن حذف مِیکند. اِین
راوِی مِیگوِید: خِیال نکن که من «فِی الاسلام» را تعمداً ذکر
نکردم ِیا من غفلت کردم و ذکر نکردم؛ بلکه اِین ذکر نکردن من ظهور
دارد در اِینکه اِین رواِیت به همِین مقدار است، گرچه ممکن
است من غفلت کرده و ذکر نکرده باشم. ولِی کلام آن راوِی دِیگر، نصّ
مقامِی است و در نصّ مقامِی، آن راوِی دِیگر مِیگوِید:
من اِین را بِیان کردم و اِین بِیان من دلالت مِیکند بر
اِینکه من شاعر به اِیراد اِین قِید زائد هستم.
اگر اِینطور
باشد ممکن است بگوِیِیم: لعلّ اِینکه امر به عکس باشد، ِیعنِی
ظهور مقامِی در ناقص، ظاهر در اِین نباشد که راوِی غفلت کرده است؛ بلکه
راوِی مِیگوِید: نهخِیر، من چون نبوده است نِیاوردهام.
همچنِین در مورد رواِیت کامل، به قرِینۀ عدم قِید «فِی الاسلام»
در رواِیت ناقص، شاِید استفاده کنِیم که خود اِین شخص
قِیدِی را اضافه کرده است.
بنابراِین نص و ظاهرِی در
اِینجا ندارِیم و هر دو رواِیت ظاهر هستند؛ ِیعنِی در
اِینجا نمِیتوانِیم ِیک نصّ مقامِی احراز کنِیم تا
ظهور مقامِی را بر آن حمل کنِیم، بلکه