به او
مِیدهند و اگر سالم باشد باز سر و پوست را به او مِیدهند، پس او در
اِینجا هِیچ ضررِی نکرده است؛ پس اِین ضرر فقط متوجه آن
شخصِی مِیشود که هشت درهم داده است. آنوقت چون در اِینجا موضوع
شتر عوض مِیشود، از اِین نقطهنظر دِیگر پول اِین شخص داخل
بقِیّۀ پولها مِیشود و مسئله، مسئلۀ خمس مِیشود.
اِین
هم ِیک رواِیت که در آن باز «لا ضرر و لا ضرار» ناظر بر
حکم وضعِی است و حکم وضعِی جعل مِیکند، و اِین رواِیت
راجع به قسمت عِین مشترک بود.
بررسِی رواِیت عذق أبِیلبابه در قاعدۀ لا ضرر
رواِیت
دِیگر رواِیت عذق أبِیلبابه است که رواِیت معروفِی است
و آن را أبِیداود در مراسِیل خودش نقل
کرده است:
«أبولبابه
ِیک نخل در باغ و منزل شخصِی داشت (حائط به آن چهار دِیوارِی
مِیگفتند که هم منزل بود و هم باغ بود). اِین شخص با أبولبابه صحبت مِیکند:
تو در اِین حائط و باغچۀ من مِیآِیِی و حرکت مِیکنِی
و راه مِیروِی! و من اِینجا زن و بچه دارم! گاهِی اوقات که
مِیخواهِی رد بشوِی اِین باعث اذِیّت من است که تو بدون
در زدن، همِینطورِی در را باز مِیکنِی و داخل مِیآِیِی!
من در ِیک حائط دِیگر و جاِی دِیگرِی نظِیر
اِین عذق را با همِین مِیوه و حتِی بهتر از اِین دارم و
آنجا مسئلهاِی نِیست و بِیرون است و زن و بچهاِی نِیست
و مِیتوانِی بِیاِیِی و بروِی و اشکالِی
ندارد.»
فأبِیٰ علَِیه، فکلّم النبِیّ صلِّی الله علِیه
و آله و سلّم فِیه؛ «او اباء مِیکند، اِین
شخص پِیش پِیغمبر مِیرود و شکاِیت مِیکند.»
فقال: «ِیا
أبا لبابة، خُذ مثل عذقک فحزها إلِیٰ مالک و اکفُف عن صاحبک ما ِیکره!»
«حضرت فرمودند:
”اِی أبا لبابه، مثل درختت را بگِیر و اِین را به مالت اضافه
بکن و آنچه رفِیقت دوست ندارد انجام نده!“»
فقال: ما أنا بفاعل؛ «من انجام نمِیدهم!»
فقال: «فَاذْهبْ
فَاخْرجْ له عذقًا مثل عذقه إلِیٰ حائطه، ثمّ اضرب فوق ذلک