موقع به اجتماع ضرر وارد مِیشود. در مقاِیسۀ نفع
شخصِی که دارد به جامعه ضرر مِیزند، ضرر بر جامعه ترجِیح
پِیدا مِیکند و لهذا نفع آن شخص باِید منتفِی بشود و ضرر
نزند؛ امّا اگر به جار ضرر بزند، دِیگر در اِینجا اهم و مهم پِیدا
نمِیشود.
استاد: ببِینِید، در آنجا هم
که ضرر به جار است آن شخص مِیخواهد ِیک کار و فعل انجام بدهد و
تصرّفِی در ملک خودش بکند که آن تصرّف غِیر عقلائِی است و باعث ضرر زدن به جار مِیشود. در
اِینصورت اِین تصرّف عقلاً محکوم است و با توجّه به اضرار به حقّ غِیر، نمِیتوانِیم
ِیکچنِین عمومِیّت و سعهاِی در «النّاس مسلّطون علِیٰ أموالهم»[1] قائل بشوِیم، بلکه «النّاس مسلّطون علِیٰ أموالهم» همِیشه در تحت ِیک حکم عقلائِی توسعه و
تضِیِیق پِیدا مِیکند.
ِیک وقت تصرّفِی که مِیخواهد
بکند عقلائِی است ولِی آن تصرّف عقلائِی، ضررِی به غِیر
مِیزند. در اِینصورت ِیا اِین شخص همساِیه نسبت به
اِینگونه تصرّفات حقّ إعمال دارد ِیا حق ندارد. منبابمثال دوتا منزل
است که آنها با هم خرِیدهاند و دِیوار حِیاط اِین دو
منزل ِیکِی است و اِین دِیوار مشترک است و نصفِی از آن
براِی اِین زمِین و نصف دِیگر آن براِی آن زمِین
است. حالا مثلاً اگر اِین شخص بگوِید: من مِیخواهم نصف اِین
دِیوار خودم را بتراشم؛ عقلاء مِیگوِیند: تو که الآن مِیخواهِی
بتراشِی اِین دِیوار نازک و ده سانتِی مِیشود و
مِیافتد. مِیگوِید: اِین شخص برود به دِیوارش اضافه
کند تا نِیفتد! مِیگوِیند: نه، اِین دِیوار ِیک
حقّ مشترک بِین تو و او بوده است و تو نمِیتوانِی از حقّت
طورِی استفاده بکنِی که به دِیگرِی ضرر بزنِی.
ِیک وقت
تصرف غِیر عقلائِی است که در آن بحثِی نِیست. اما
حتِی اگر تصرّف او عقلائِی باشد و بخواهد مثلاً نصف اِین
دِیوار را بتراشد و به حِیاط منزلش اضافه کند ِیا مثلاً منزلش
باغچه ندارد و بخواهد باغچهاِی در بِیاورد، ولو اِینکه تصّرف او عقلائِی
است، ولِی باز اگر اِین همساِیه حقِی داشته باشد مِیتواند
جلوِی آن را بگِیرد.