بحث در مورد
رواِیت هدم جدار بود که رواِیت آن را از دعائم
الاسلام قاضِی نعمان مصرِی خواندِیم.[1]
وجه استدلال به اِین رواِیت روشن شد که اگر ِیک عمل و فعلِی
از شخصِی در جامعهاِی ـ بهطور کلِی ما آن جامعه را
اعمّ از جار و غِیر جار مِیگِیرِیم ـ سر بزند که
آن عمل ِیک ضرر عقلائِی بر غِیر داشته باشد، آن عمل از نظر عقلاء
ضرر محسوب مِیشود و مطرود است گرچه براِی خود اِین شخص نفعِی
داشته باشد و عرض کردِیم که از نقطهنظر تعلق حق، نفع اِین شخص و اضرار
به غِیر باِید با همدِیگر سنجِیده بشود و هر کدام که
ترجِیح پِیدا کرد، متّبَع است.
مطلبِی
که عرض شد و استفادهاِی که شد، به تعلق حقِی که از ناحِیۀ
ِیک حکم کلِی پِیدا مِیشود مربوط مِیشود که آن تعلق حق
به جامعه و مردم و مسلمِین تعلق مِیگِیرد و بهواسطۀ
اِین تعلق حق، دِیگر باِید منافع فردِی اغماض شود و آن حقّ
کلِی مطرح مِیشود. هدم ابنِیه در اطراف مشاهد مشرّفه ـ به أِیّنحو کان،
چه اِینکه بناء شخصِی ِیا وقفِی ِیا مسجد و غِیر
ذلک باشد ـ تمام اِینها داخل در همِین حکم قرار مِیگِیرند
و آن حکم نسبت به اِین حقوق جزئِیه، کلِّیت و حکومت پِیدا
مِیکند.
حکومت حکم عقلاء بر «الناس مسلّطون
علِیٰ أموالهم»
تلمِیذ: مطلب
در اِینجا دو تاست: ِیک موقع به جار ضرر وارد مِیشود و ِیک