بحث آن در
حائط انصارِی مِیآِید و ِیک موردش هم همِینجا است که
عرض مِیکنم. اِین مسئله خِیلِی مهم و دقِیق است که به
صرف اِینکه الآن اِین معبر از منزل اِین شخص مِیگذرد، نمِیتواند
ممانعت کند و بگوِید اِین معبر از منزل من است و دِیگران
باِید حقِی به من بدهند و چِیزِی به من تعلّق بگِیرد؛ بهجهتاِینکه
درست است که اِین معبر جلوِی منزل اِین شخص است، ولِی
اِین ِیک معبر براِی اِین منزل و منزلهاِی دِیگر
است و اِین شخص نمِیتواند جلوِی منزلش فرش بِیندازد و ممانعت
بکند، چون بناء عقلائِیه بر تصرفِی است که به تصرف غِیر اضرار وارد
نکند.
ِیا منبابمثال وقتِی محلهاِی
مسکونِی است، اگر ِیک شخص در اِین محله در منزلش تصرف کند و مثلاً
ِیک چاپخانه در منزل بِیاورد که حرکت آن چاپخانه باعث لرزه و سر و صدا
براِی منازل دِیگر بشود، عقلاء در اِینجا دخالت مِیکنند و
تصرّف مطلقۀ اِین شخص را در اِینجا محدود مِیکنند و تخصِیص
مِیزنند تا اِین تصرف در اِینجا به تصرف غِیر، اضرار وارد نکند.
ِیا منبابمثال
اگر شخصِی بگوِید که من مِیخواهم اِین منزل مسکونِی
خودم را طوِیله کنم و در اِینجا بهجاِی اِینکه آدم
بِیاورم، گاو و گوسفند بِیاورم؛ اِین تصرف در اِینجا بهخاطر
بوِی اغنام و علوفه و کثِیفکارِی و عفونت و مرضِی که از
اِین منزل به ساِیر منازل تسرِّی مِیکند، اضرار به غِیر
و اذِیّت دِیگران است و عقلاء در اِینجا تصرف مِیکنند و
مِیگوِیند که ِیکچنِین حقِی ندارِی؛ اگر مِیخواهِی
طوِیله درست کنِی، برو بِیرون شهر درست کن!
بنابراِین
درصورتِیکه تصرف انسان در ملک خودش موجب بشود که حقِی از غِیر
تضِیِیع بشود ِیا ضررِی به غِیر وارد بشود، عقلاء
جلوِی آن تصرف را مِیگِیرند.
حالا گرچه
اِین مطلب در اِین رواِیت نِیست، ولِی در رواِیت
است: «لِغَِیرِ حاجَةٍ» ِیعنِی اگر غرض عقلائِی داشته
باشد؛ پس باِید
ببِینِیم که آن غرض عقلائِی که در اِینجا هست از نقطهنظر
تکافِی آِیا مساوِی با آن حقِی است که از او دارد سلب مِیشود
ِیا مساوِی نِیست؟