رواِیتِی که اِیشان
نقل مِیکند که در آن جملۀ «لا ضررَ و لا ضِرارَ» است
رواِیت هدم بناء و حائط است که در آنجا دارد:
روِّینا عن أبِیعَبدِاللهِ علِیه السّلام أنَّهُ سُئِلَ
عن جِدارِ رَجُلٍ و هو سُترَةٌ بَِینَهُ و بَِینَ جارِهِ سَقَطَ
فامتَنَعَ مِن بُنِیانِهِ، قال: «لَِیسَ ِیُجبَرُ عَلِیٰ ذَلِک إلّا أن ِیَکونَ
وَجَبَ ذَلِکَ لِصاحِبِ الدّارِ الأُخرَِی لحَقٍّ أو شَرطٍ فِی أصلِ المِلکِ؛
و لکن ِیُقالُ لِصاحِبِ المَنزِلِ: استُر عَلِیٰ نَفسِکَ فِی
حَقِّکَ إن شِئتَ.»
قِیلَ لَهُ: فَإن کان الجِدارُ لَم ِیَسقُط و لکنَّهُ
هَدَمَهُ أو أرادَ هَدمَهُ إضرارًا بِجارِهِ لِغَِیرِ حاجَةٍ مِنهُ إلِیٰ
هَدمِهِ، قال: «لا ِیُترَک،
و ذَلِکَ أنَّ رسول الله صلِّی الله علِیه و آله قال: ”لا ضررَ
و لا ضِرارَ“ و إن هَدَمَهُ کُلِّفَ أن ِیَبنِیَهُ.»[1]
«[راوِی
مِیپرسد:] دِیوارِی بِین دو همساِیه بوده و اِین
دِیوار افتاده است (حالا ِیا دِیوارها مشترک است ِیا
براِی ِیکِی از دو همساِیه است) آِیا باِید به صاحب
حائط بگوِیِیم که اِین دِیوارِی را که الآن افتاده است
دوباره بنا کن؟ حضرت مِیفرماِید: ”نه، دِیوار اِین
همساِیه خراب شده است و دلش مِیخواهد که خانهاش به همِین
کِیفِیّت بدون دِیوار بماند. دِیوار همساِیه را که خراب
نکرده است، دِیوار خود او خراب شده است!
البته
اگر قبلاً شرطِی ِیا حقِی در اِینجا بوده است، بهواسطۀ
آن، اِین شخص صاحب دار مِیتواند ادعا کند که باِیستِی
اِین دِیوار دوباره ساخته بشود.“»
فرض
کنِید که حائطِی بِین اِین همساِیه و آن همساِیه
است، ولِی اِین حائط براِی همساِیۀ سمت چپِی است، حالا
اِین حائط تماِیل پِیدا کرده و خراب شده است. اِین
همساِیه به چه ملاکِی به همساِیهاش بگوِید که دوباره
دِیوارت را بساز؟! اِین همساِیه مِیگوِید: منزل من
پِیداست! آن همساِیه مِیگوِید: اگر مِیخواهِی
خانهات پِیدا نباشد، خودت برو دِیوار بساز! بر چه اساسِی
همساِیهاش را تکلِیف کند که حتماً دِیوار را بنا کند؟! مِیگوِید:
من اصلاً نمِیخواهم منزلم دِیوار داشته باشد!
[1]. دعائم الإسلام، ج 2، ص 504، الطبعه الثانِیه بمصر؛ جواهر الکلام، ج 26، ص 269.