ِیک
شخص دِیگر است؛ آِیا الآن اِین شخص حقِی نسبت به اِین آب
دارد که اعتراض بکند و بگوِید که آقا آب زمِینت را به من بده؟! اگر
بخواهِی به او آب بدهِی زراعت خودت از بِین مِیرود! او نسبت
به اِین آب حق ندارد. بنابراِین زراعت او خشک مِیشود و اِین
خشک شدن از راه اضرار نِیست، بلکه از ناحِیۀ سماوِی
است. اِینجا هم همِینطور است.
تا اِینجا سه رواِیت
بِیان شد: رواِیت سمره، قضِیّه شفعه و مسئلۀ فضل ماء. در
تمام اِینها سند رواِیت صحِیح است، البتّه ما در اِین
رواِیت دِیگر بحث سندِی نکردِیم، بهخاطر اِینکه
بحث سندِی جا ندارد و اگر بخواهِیم بحث سندِی بکنِیم دوباره
کلام اطاله پِیدا مِیکند. اِینها سه رواِیتِی بود که از
شِیعه در مورد «لا ضرر
و لا ضرار» بِیان شده است. حالا
آِیا از اهلتسنّن رواِیتِی دارِیم که مذِیّل به «لا ضرر» شده باشد ِیا نه؟