ضرر وارد
بشود و شارع هم دست اِین شخص را در اِینجا باز گذاشته باشد؛ ولِی
خِیلِی کار بِیانصافِی و خلاف انصافِی در اِینجا
انجام داده است، و مواردش هم خِیلِی زِیاد است. اِین ضرر، ضرر
اخلاقِی است.
منبابمثال شخصِی جلوِی منزلش را آسفالت
کرده است، آنوقت اِین شخص به خاطر [اضرار به] همساِیه،
آسفالت جلوِی منزلش را از بِین مِیبرد و مِیگوِید که
خودم آسفالت کردم و خودم مِیخواهم آن را بردارم و دلم مِیخواهد
بردارم! نه شرطِی در اِینجا بوده و نه [تعهدِی]، و شارع نمِیتواند
در اِینجا او را مکلف کند که به اِین آسفالت دست نزن. لذا گرچه
اِین عمل او موجب اضرار به غِیر است، ولِی شارع الزام نمِیکند
و فقط مِیگوِید: اِین کار صحِیح نِیست که شما بدون جهت
بخواهِید اِینجا را به زمِین خاکِی تبدِیل کنِید که
باران بِیاِید و آبِ گل شود و... .
مثالهاِی
خِیلِی زِیادِی است که شارع، شخص را الزام نمِیکند، ولِی
آن شخص با اقدام ِیا عدم اقدام خودش موجب ضرر بر دِیگرِی مِیشود.
به اِین مِیگوِیند: «ضرر اخلاقِی» ِیعنِی اخلاقاً
صحِیح نِیست که اِین شخص اِین کار را انجام بدهد، نهاِینکه
الزام و حکم شرعِی داشته باشد.
بنابراِین
مِیتوانِیم بگوِیِیم: اگر نهِی در «لا ضرر» تنزِیهِی باشد باز هم ممکن است «لا ضرر» بهعنوان ِیک حکم اخلاقِی اسلامِی معنا پِیدا
بکند، پس تذِیِیل اِین حدِیث به اِین ذِیل در
اِینجا تذِیِیل موجهِی خواهد بود. از اِین نقطهنظر
قاعدۀ لا ضرر و لا ضرار که در ذِیل حدِیث فضل ماء
آمده است، به جاِی خودش محفوظ است و شبهه و اشکالِی به آن وارد
نمِیشود.
در
اِینجا ولو اِینکه ضرر متوجه است ولِی لا ضرر نمِیآِید؛
بهخاطر اِینکه حقِی نسبت به طرف نِیست که از
ناحِیۀ آن حق، ضرر بِیاِید. منبابمثال اگر ضرر ِیک
ضرر سماوِی باشد، مثلاً شما ِیک زمِین زراعتِی در ملک خودتان
دارِید که آب هم دارد و اِین آب فقط به اندازۀ زمِین
زراعتِی خود شما است و اگر تمامش را به زمِین ندهِید زمِین
زراعتِی از بِین مِیرود، و زمِین زراعت دِیگرِی در
کنار زمِین شما است که براِی