شارع
و ممر آمده است، اگر اِین شخص مِیخواست که کسِی از اِین
درختش استفاده نکند، اِین شاخهها را قطع مِیکرد و حتِی شاخههاِی
موازِی با دِیوار را هم مِیبرِید؛ اما اِینکه الآن شاخهاِی
در ممر آمده است و او هم اعتناِیِی ندارد، حکاِیت و دلالت حالش بر
اِین است که اگر اِینجا ِیک مِیوه بود و دستت به آن
رسِید، اشکال ندارد آن را بِکَنِی و مِیتوانِی اِین کار
را انجام بدهِی. به اِین حکاِیت حال و دلالت حال مِیگوِیند.
بنابراِین سِیرۀ عقلائِیه
صرفاً ِیک عادت نِیست، بلکه ِیک منشأ نفسانِی دارد؛ ِیعنِی
عُلقهاِی نفسانِی لحاظ شده است که عقلاء اِین سِیره را در
پِیش مِیگِیرند، نهاِینکه فقط صرف عادت باشد. اگر صرف عادت
باشد کشف از رضاِی شارع در اِینجا نمِیکند.
بنابراِین
در مورد انهار هم همِینطور است و اِین دلالت در اِینجا دلالت حال
است؛ چون وقتِی شخصِی ِیک قنات جارِی کرده است که اِین
قنات در اِین بِیابان مِیرود تا به فلانجا مِیرسد، اِین
شخص مِیداند که وقتِی اِین نهر در بِیابان مِیرود، حِیوانات
از اِین نهر مِیخورند و افراد از اِین نهر رد مِیشوند؛ لذا
اگر مِیخواست کاملاً روِی آن را مِیپوشاند و مسدود مِیکرد
تا اِینکه کسِی از اِینها استفاده نکند. ِیا مثلاً اگر
چاهِی درست مِیکرد، درب اِین چاه را مِیگذاشت تا کسِی
استفاده نکند. همۀ اِینها دلالت حال بر اِین است که اِین شخص
با توجه به اِین ارتکازات و مرتکزات ذهنِی اقدام به ِیکچنِین
حفر بئر و قناتِی کرده است.
بنابراِین
سِیرۀ عقلائِیه بر اِین است که انسان مِیتواند به
مقدارِی که باعث اضرار به اِین آبار و انهار نشود استفاده کند؛ مثلاً از
اِین آب بخورد ِیا به مواشِی بدهد ِیا با آن وضو بگِیرد،
اما اِینکه اِین آب را به مزرعه ببرد و مزرعه را سِیراب کند
دِیگر از سِیرۀ عقلائِیه خارج است؛ ِیعنِی
سِیرۀ عقلائِیه براِی جواز تصرف، حدِّی قرار مِیدهد
و طبق آن حد، افراد مِیتوانند استفاده کنند. شارع هم همِین
سِیرۀ عقلائِیه را ردع نکرده و امضاء کرده است.
بنابراِین «الناس مسلّطون علِیٰ
أموالهم» ِیا «لا ِیحلّ
مالُ امرءٍ مسلم إلّا بطِیب نفسه»، همه به سِیرۀ عقلائِیه منصرف
هستند؛ نهاِینکه وقتِی مثلاً ما به ِیک باغ رسِیدِیم
نتوانِیم