همان
سِیره و حکم عقلِی است ـ حاکم است به اِینکه وقتِی که
مالک از اِین مال انصراف پِیدا کرد، آن علقۀ خودش را که مانع از
جواز تصرف اغِیار است، از اِین مال فک مِیکند؛ وقتِی که علقهاش
را از اِین مال فک کرد، نسبت او و دِیگران به اِین مال علَِیالسواء
مِیشود؛ وقتِی که علَِیالسواء شد، شارع هم به مقتضاِی
حِیازت ـ که هر کسِی حِیازت کند مالک مِیشود ـ
اجازۀ اِین حِیازت و تملک را مِیدهد. اِین بناء، ِیک
بناء عقلائِی و حتِّی مِیتوانِیم بگوِیِیم
عقلِی است که وقتِی که اِین مال در اِینجا بدون صاحب مِیشود،
پس الفضل لمَن سبق و الملک لمن سبق و
الأولِیٰ من سبق؛ ِیعنِی در
اِینجا سبقت ِیکِی از اسباب مملِّکه مِیشود.
ما
اِین مطلب را در خِیلِی جاها مِیبِینِیم. منبابمثال
شخصِی ِیک باغ را حِیازت مِیکند. در اِینکه اصل آن
باغِی را که حِیازت کرده است مالک مِیشود، حرفِی نِیست؛
ولِی مِیبِینِیم که اگر اِین شخص مِیخواست
کسِی در اِین باغش نِیاِید، دور اِین باغ را دِیوار
مِیکشِید و در مِیگذاشت؛ لذا اِینکه الآن دِیوار و در
نگذاشته است معناِیش اِین است که گوسفند ِیا سگ ِیا
حِیوانات مِیتوانند در اِین باغ بِیاِیند و اگر آدم هم
بِیاِید اشکال ندارد. بله، تصرف در مِیوۀ اِین باغ، دِیگر
داخل در سِیرۀ عقلائِیه نِیست؛ اما آمدن و نشستن جاِیز
است. اِین کشف ظهور و کشف مقامِی است؛ ِیعنِی مقام، مقامِ
اجازه است و ظهور مقامِی دارد بر اجازه؛ چون اگر راضِی نبود دورش را
دِیوار مِیکشِید. چرا براِی منزل در گذاشتهاند؟ بهخاطر اِینکه
مالک مِیگوِید: کسِی داخل ملک من نشود! اما اِین شخص
ِیک باغ درست کرده و آن را همِینطور رها کرده است، و اِین دلالت
ظاهر و دلالت مقامِی دارد بر اِینکه رفتن در آن و استفاده از سکونتِ در
آن بلامانع است. به اِین سِیرۀ عقلائِیه مِیگوِیند؛
ِیعنِی اِین سِیرۀ عقلائِیه کشف از رضاِی
مالک مِیکند، به اِین لحاظ که اگر او مِیخواست که در مالش تصرف
نشود مِیباِیست دور آن را حصار مِیکشِید.
همِینطور
از همِین باب سِیرۀ عقلائِیهاِی که شارع امضاء کرده
است، حقّالماره است. وقتِی که شخصِی دور درختش را دِیوار
کشِیده، بعد شاخههاِی آن درخت در