لذا با تو شرِیک شدهام؛ وإلاّ
چرا نرفتم با حسنعلِی ِیا با حسِینعلِی شرِیک بشوم؟
چون اِین مال مشاع است و من قدرت ندارم که همۀ زمِین را بخرم، لذا
دنبال شخصِی مِیگردم که در اشاعه ضررِی متوجه من نکند، حالا چه شما
باشِید و چه کس دِیگرِی باشد، من فقط مِیخواهم در اِین
زمِین و خانه راحت باشم. لذا اِین مسئله در اِینجا حق اِیجاد
کرده است و اِین شخص حقّ أخذ به شفعه دارد و مِیتواند فسخ
کند.
ما در اِینجا اصلاً کارِی
به شفعه ندارِیم و فقط مبناِی عرفِی شفعه را مِیگوِیِیم.
مبناِی عرفِی شفعه اِین است که طرف عاشق شرِیکش نشده است، بلکه
مِیخواهد در جاِیِی زندگِی کند که ضررِی از ناحِیۀ
شرِیکش به او نرسد. لذا شارع براِی اِین شخص حقِّی قرار داده
است، پس اِین حق مُسبَّب از عدم ضرر است. بنابراِین اگر در
جاِیِی اِین ضرر منتفِی بود، اِین حق هم نِیست.
ولِی ما مِیگوِیِیم در اِینجا هم شارع حقّ شفعه قرار
داده است، لذا اِین حکمت مِیشود. البته اِین مطلب را بعداً به
بِیان دِیگرِی عرض مِیکنِیم.
پس مبنا و دلِیل عرفِی
شفعه براساس عدم ضرر است. اِین جواب اوّل به اشکال سوم مرحوم نائِینِی
است.