كنند كه شايد از حقيقت گويى خوشش نمىآيد و
در مقابل حرف حق ناراحت مىشود. امام (ع) لفظ «مرار» (تلخى) را براى سختى و دشوارى
حق استعاره فرموده است، چون عدالت او و آنچه لازمه عدل است كه قبول حق به هر صورت
باشد راهنمايى مىكند كه اين گمان را به او نبرند كه او بزرگى خودش را طالب است، و
دليلش آن است كه امام (ع) به غير خودش كه شايسته عظمت و ستايش است يعنى خداوند،
شناخت كامل دارد.
يك اصطلاح منطقى و استدلال قياسى: فانه من استثقل ... اثقل. در اين
جمله امام (ع) به منظور تأييد بر حقيقت پذيرى خود كه در سخن قبل بيان فرمود، با يك
استدلال قياسى كه مىتوان آن را به صورت شكل دوم
[1] از اشكال چهارگانه منطقى در آورد، احتجاج فرموده است، كه به اين
طريق بيان مىشود:
مقدمه اول: هر كس از شنيدن حرف حق و توصيف عدالت نگران و ناراحت شود،
عمل بر طبق آن دو، بر او گرانتر و دشوارتر خواهد بود.
مقدمه دوم: امّا براى من عمل كردن به حق و عدالت هيچ گونه سختى و
دشوارى ندارد، و اين خود كاملا از رفتار او كه بدون هيچ رنجشى با تمام وجود در
خدمت حق و اجراى عدالت بود معلوم مىشود.
پس از بيان مقدمات نتيجه استدلال چنين است: كه حرفهاى حق ديگران و
درخواست اجراى عدل و داد براى او گران و دشوار نيست.
5- مطلب پنجمى كه حضرت ياران خود را از آن منع فرموده آن است كه از
حقيقت گويى و همفكرى و مشورت با او، در بيان و اجراى عدل و داد، خوددارى
[1] شكل دوم در صورتى تحقق مىيابد كه حدّ وسط در هر دو مقدمه
محمول باشد و اين جا كلمه (دشوار) است. و شرايط آن: اختلاف دو مقدمه در سلب و
ايجاب و كليت كبرا (مقدمه دوم) است و اين جا نيز چنين است (مترجم).