استحقاق ستايش و تمجيد داشته باشم. اين طرز
بيان امام حاكى از كمال تواضع اوست و درسى است كه تا چه حدّ بايد انسان در پيشگاه
حق تعالى اخلاص داشته باشد و دل را از دوستى باطل و ميل به آن باز دارد و نيز از
خصوصيات آن حضرت است كه خدا را فقط براى خدا عبادت مىكرد و توجّهى به غير نداشت،
نه ترسى از غير او داشت و نه طمعى.
(51599- 51541)
فلا تكلّمونى ... بعدل،
در اين عبارت، حضرت به منظور راهنمايى و ارشاد ياران خود كه چگونه
رفتارى با او داشته باشند، از چند چيز آنها را باز داشته است:
1- چنان كه معمولا با ستمگران سخن مىگويند- مثلا آنها را زياد تمجيد
مىكنند- با او چنين سخن نگويند، زيرا اين عمل در نفس شخص مورد ستايش ايجاد غرور و
تكبّر مىكند و نيز چون او جبّار و ستمگر نيست اين كار، توصيف از چيزى در غير مورد
و محلّ خود مىباشد.
2- محافظه كاريهايى كه معمولا نزد بعضى از پادشاهان و زمامداران
خشمگين و زود رنج به عمل مىآيد- مثلا از ترس يا احترام در پيش آنان با هم شوخى
نمىكنند يا از حرف زدن خوددارى مىكنند و يا با آنها مشورت انجام نمىدهند و حتى
به اين سبب ايشان را از برخى امور آگاه نمىسازند و جلو روى آنها ايستاده باقى
مىمانند و نمىنشينند- نزد او به عمل نياورند، چرا كه اين ملاحظه كاريها بسيارى
از مصالح امور را از بين مىبرد و موجب آن مىشود كه نفس، شيفته فخر و مباهات و كبر
و خود بزرگ بينى شود، و نيز اين كار مانند مورد قبلى وضع شيئى در غير ما وضع له
است.
3- با او در گفتار و رفتار، ظاهر سازى و دورويى نداشته باشند، زيرا
اين كار، سبب تباهى دين و دنيا خواهد بود.
4- اگر چه تحمل حق تلخ است ولى او تذكر مىدهد كه مبادا تصور