اين حالت درونى به ظاهر و بدن سرايت مىكند
و حالش دگرگون مىشود و ذلّت و بىحسّى به او دست مىدهد، و ناله دل و لرزش جسمانى
بر او مسلط مىشود، و او را از معاصى باز مىدارد و به جبران نيكيها و صفتهاى خوب
كه قبلا از او فوت شده او را به عبادات و كارهاى نيك مقيد مىكند و به اين سبب
اميال شهوانى در او سركوب شده و لذتها و خوشيهايش بىرونق مىشود، و با سوز دل به
علت خوف، او را چنان خوارى و ذلتى دست مىدهد كه بسيارى از صفات ناپسند از او دور
مىشود از قبيل كبر، حسد، كينه و بخل و بقيه رذايل. اما جمع ميان خوف و رجاء باعث
ايجاد فضايل بسيارى در انسان مىشود، زيرا هر گاه معرفت و يقين به حق تعالى حاصل
شود، خوف از عذاب و اميد به ثواب در وى به هيجان مىآيد و نيز اين دو در وجود
انسان صبر و بردبارى مىآفرينند، و صبر بر تحمل ناملايمات كه موجب دخول در بهشت
است تحقق نمىيابد مگر در صورتى كه نيروى رضاى به قضاى حق در آدمى تقويت يابد، و
نيز صبر بر ريشه كن كردن شهوات و لذتها كه وجودشان باعث داخل شدن در آتش دوزخ است،
ميسّر نمىشود بجز در صورتى كه نيروى خوف از خدا در وى شدت يابد.
به اين دليل امام على (ع) مىفرمايد: من اشتاق الى الجنه سلىّ عن
الشهوات و من اشفق من النار رجع عن المحرمات: آن كه مشتاق بهشت است خود را از
شهوتها بيرون كشد و هر كس از آتش بترسد از انجام دادن كارهاى حرام منصرف شود. مقام
صبر علاوه بر اين فايده، روح انسان را به مرتبه مجاهده نفسانى ترقى مىدهد و او را
آماده ذكر خدا و تفكر در وجود اقدس او، مىكند و اين امر سبب كمال معرفت و انس با
خدا مىشود، انسى كه محبت آفرين است و علت پيدايش مقام رضا و توكل به خداوند
مىباشد، زيرا رضايت و خشنودى دوست در كارى كه محبوبش انجام مىدهد، از لوازم
ضرورى محبت است.
حال كه معلوم شد كه خوف و رجا هر دو معلول يك علت هستند كه همان