يكى ديگر از اصول مطالب اين عهدنامه آن است كه بندگان خدا را امر
مىكند به اين كه در عين شدت خوف و بيمى كه از خدا دارند حسن ظنّ هم به او داشته
باشند و به عبارت ديگر ميان خوف و رجا باشند كه دو تا از درهاى بزرگ بهشت
مىباشند، چنان كه در گذشته بيان شد، و در عبارت بعد اشاره مىكند به اين كه اين
دو متلازم با يكديگر هستند و اين كه حسن ظن و اميدوارى بنده واقعى نسبت به
پروردگارش به اندازه خوف و بيمش از وى مىباشد و كم و زيادشان به يك نسبت است،
بايد توجه كرد كه امام (ع) هيچ كدام از اين دو را علت ديگرى ندانسته است بلكه هر
دو معلول يك علّتند كه معرفت و شناخت حق تعالى مىباشد، و به دليل اين كه معرفت
خداوند، پذيراى شدت و ضعف است گمان نيك و اميدوارى و خوف و ترس از خداوند هم كه از
آن سرچشمه مىگيرد قابل شدت و ضعف مىباشد، و تقويت هر يك از اين امور نيازمند به
معرفتى خاص و اعتبارى ويژه مىباشد كه مبدأ قريب آن به حساب مىآيد. در تقويت حسن
ظن و ايجاد اميدوارى بر بنده لازم است بيانديشد كه چگونه خداوند تمام اسباب نعمت
را براى بندگان فراهم كرده و حتى ريزهكاريهاى خلقت و لطيفههاى نعمت را رعايت
فرموده، آنچه در زندگى ضرورى و لازم است و مردم به آن نيازمنداند، از قبيل آلات
غذاخورى و ناخنها كه اسباب زينت و زيبايى انسان مىباشد، از قبيل كمانى قرار دادن
دو ابرو و اختلاف رنگهاى سفيد و سياه در چشم و جز اينها از امور غير ضرورى، اين
جاست كه انسان متوجه مىشود كه هر گاه عنايت الهى در چنين ريزهكاريها كوتاهى
نكرده
[1] سوره زخرف (43) آيه (74 و 771) يعنى: در عذاب جهنم جاويدانند
و به هيچ نحو عذاب از آنان بريده نمىشود و پيوسته در آن سر افكندهاند و نيز آيه
بعد بانگ برآورند اى مالك. تا آن جا كه گويد: همانا شما ماندگانيد.