اين دو وظيفه بزرگ موجب رفع نكوهش مىشود،
به دليل آن كه اين دو اصل مثل دو ستون خانه سبب پا برجايى اسلام هستند، لذا واژه
عمود را بر آنها استعاره آورده است.
(57797- 57795)
و خلاكم ذمّ،
اين جمله حكم ضرب المثل دارد افعل كذا و خلاك ذمّ، اين كار را انجام
بده، ديگر چيزى بر تو نيست يعنى معذور هستى و نكوهشى بر تو نيست.
(57835- 57798) امام پس از ذكر مقدمات خبر مرگ خود را به اطرافيان
داده و با يادآورى حالات مختلف و دگرگونى وضع خود در سه وقت از زمان آنان را به
پند و عبرت گرفتن وادار كرده:، در گذشته يا ديروز رفيقشان بود و او را به نيرومندى
و دليرى مىشناختند و بر دشمنان غالب و قاهر بود و زمام امور كشوردارى و كارهاى
شريعت و ديانت در دست او قرار داشت، هم اكنون مايه عبرت شده، و در آينده بسيار
نزديك از آنها جدا مىشود. به دنبال اين هشدار رفتار با قاتلش را به فرضى كه از
دنيا برود يا بماند شرح مىدهد و چنان به نظر مىرسد كه در اين قسمت از گفتار حضرت
تقديم و تأخيرى صورت گرفته باشد كه تقدير آن چنين است: اگر باقى ماندم اختيار خون
خودم را دارم، پس اگر بخواهم قصاص مىكنم و اگر بخواهم عفو مىكنم، و اگر عفو كنم
براى من مايه تقرب به خداست اما اگر از دنيا رفتم وعدهگاه من مرگ است در اين صورت
اگر شما كشتن قاتلم را بخواهيد او را بكشيد و اگر عفو را بخواهيد كه آن براى شما
حسنه است پس عفو كنيد. در عبارت متن، نخست دو حالت بقا و فناى خود را ذكر كرده و
سپس حكم آنها را با هم بيان فرموده و به منظور تشويق بازماندگانش به عفو و گذشت.
آيه شريفه را ذكر كرده و سپس سوگند ياد مىكند كه با آمدن مرگ امرى كه آن را دوست
ندارد و وارد شوندهاى كه او را نشناسد پيش نيامده است. آرى صداقت گفتار وى امرى
روشن است به دليل آن